رد شدن به محتوای اصلی

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فرگرد *پندار*

از«حکایت »خیز !در« حکمت » گریز !
تاشوی از پرتو «حق» مستفیض !
___شاعر:*حسین رخشانفر___

*واژه ها سرشاراز پندارهاست ارزش آنهاهمپای زندگی است.*اردبزرگ
● بعُد سوم آرمان نامه اُرد بزرگ●
● فرگرد پندار ●
_____ « عمری» ____
آویخته خود را
از سایه‌‌ی جهان، به‌دار
یک‌تن که می‌پنداشت
می‌رسد روزی برایش
یک بوسه همراهِ نامه‌ای
این ماه را که شکست
شب‌های ما تیره شد
جزایش را
آویخته خود بر دار
جهانِ شبِ
تاریک بی‌مهتاب
می‌پنداشت
خواهد رسید
روز و چه روشن
ماه را شکست
و خورشید، هیچ
لب‌های صبح را نبوسید.
_____ « احمد زاهدی »_____
ما باپندارهای خودزندگی میکنیم باپندارهای خودمیخوابیم وباپندارهای ذهن وفکر ودرون واحساس خود زندگی خویشتن را رنگ وجلا میدهیم وصیمات خویش را به مرحله ی اجرا درمیاوریم واینکه چگونه پنداری را در ذهن وفکر وروح وجان واحساس خود در درون سر ودل خود داشته ایم سازنده ی تمامی زندگی ماست وبراین اساس نمونه عملکردهای ما نمونه اندیشه وپندار ماست که ضخصیت درونی وظاهری ما دردنیا ودرنگاه دیگران شکل میدهد,این است که"آدمی" برای,آنکه عملکردی درست ازخوددرزندگی نشان دهدوبرای مثبت ومنفی بودن خوددرزندگی پندرهای درستی رادنبال کندازجمله مسائل مهمی ست که انسان درباره ی خودنمی بایست نسبت به آن بی تفاوت باشد .
*- ریگهای ساحل خرد،نشیمنگاه پندارهای پاک و شبانه توست.*ارد بزرگ *
______ شکوه رستن _____
چگونه خاک
نفس می کشد؟
بیندیشیم
چه ز مهریر غریبی
شکست چهره مهر
فسرد سینه خاک
شکافت زهره سنگ
پرندگان هوا
دسته دسته جان دادند
گل آوران چمن
جاودانه پژمردند
در آسمان و زمین
هول کرده بود کمین
به تنگنای زمان
مرگ کرده بود درنگ
به سر رسیده بود جهان
پاسخی نداشت سپهر
دوباره باغ بخندد ؟
کسی نداشت یقین
چه زمهریر غریبی
چگونه خاک نفس می کشد ؟
بیاموزیم
شکوه رستن
اینک طلوع فروردین
گداخت آن همه برف
دمید اینهمه گل
شکفت این همه رنگ
زمین به ما آموخت
ز پیش حادثه باید
که پای پس نکشیم
مگر که از خاکیم
نفس کشیدزمین
ما چراغ نفس نکشیم ؟
_____ « فریدون مشیری »______
پندارهاواندیشه ما میبایست دردرون ذهن ما نفس بکشندو به هرشکلی که بهانئیشه های درون خود عمل کنیم,اگرآزدانه ازحد,رویاوخیال فراتررفته وبه مرحله ی عمل برسدهمواره,چه برزندگی ماچه بردنیای مابی تاثیرنخواهدبود,حال دانستن اینکه,"انسانهای عملگرا" برای راه زندگی خودچگونه اندیشه وپنداری رادنبال میکنند,نیازبه,داشتن الگو یامکتب یااندیشه های نوینی,ازبزرگان وعالمین جهان داریم که بما بیاموزد که در راستای عملکرد زندگی خود تا کجای مرزها راقادر به رفتن ورد شدن هستیم ودرکجا قادر به شکستن مرزهای اندیشه وپندارخوددرنتیجه همواره برای درستی پندارخود باید با توجه,ودقت عمل کنیم وهدفهای خود را دریابیم تا اندیشه های ما نفسی یافته درروزگار بودن ما زندگی کنند ومانسان را پیش برده به مقصد برسانند .
____ « پرپر »____
قلم را
برزمین بگذار
چو اینجا شاعران را
در دم حیرت
به سلاخ جفا
پر پر شدن باید !
یکشنبه 22اردیبهشت 1387
____«ف.شیدا» ____
مکاتب بسیاری برای انسانها وجوددارد که آدمی بانمونه علایق خودبه نوعی ازنمونه های آن مشغول میشودوازآن نیز تبعیت میکند مانند فلسفه های دینی,فلسفهی عرفانی, متافیزیک... گروهی به منطق وشناخت زندگی,ازراه علوم مختلف,علاقمندند تاازجمیع علومی درحد نیاز ودانش خود باورهاواندیشه های خود رابیافزایند عده ای یک علم راتا پایان دنبال میکنندچون "متافیزیک" وآنراراه,عملکرد فکری وپندارواندیشه خودقرار میدهدبه هرشکل راههای بسیاری وجوددارد که,انسان ازتمام مکاتب دنیا بتواند چیزهائی مثبتی راآموخته وبا نهادن اندیشه وپنداری درکناردیگری,مقایسه دادن وتجه به و تشابهات وحتی باتفکر به تضادهای نوع اندیشه ها,خود برای خودمکتبی فکری وشخصی داشته باشدکه چراباورهاواعتقادات وپندارهای گوناگون یابایک یا چندرشته ی علمی ست یابه یک شاخه,از هزار شاخه های,مکاتب فکری بستگی داشته باشد وهریک بگونه خد ازآن برداشت کرده وعملکردی را درزندگی دررابطه به پندارهای خود برمیگزیند.این انتخاب به خودانسان ونمونه اندیشه ی اوباز میگرددکه به چندمکتب وآئین وعلومی علاقه نشان دهد یابه یک رشته پرداخته آنراالگوی فکری خود کند.
*- رویا پردازی که "عملگرا"هم باشد می تواند سرچشمه دگرگونی های بسیار گردد. *ارد بزرگ
____ « بیدار در خواب »____
دشنه که پوستین پاره کرد
و به رگ رسید
بیدار شد
آن خفته در خود اسیر
لین چه بیداریست و از چه روی
بر فریاد خود
ای فر رفته
در چاه میزنی فریاد..؟
یاران زرد روی سپید پوش دیروز
یا این سیه روی
مردمکان دیروز و
سپیدپوش امروز...!
کنون تو بگوی
این چه برابریست؟
نیست آیا
اشتباهی محض
و نا ممکن....؟
سبزم ای دوست
این گونه می گفتی...!
...پس دست تو کو
ای عدالت گوی دیروز
و.....غارتگر امروز
______ شاعر:« فرهاد آرین »____
*آنکه می گویدهمه چیز خوب است و بدی وجودنداردباکسی که,همه چیزرااهریمنی می پنداردتفاوتی ندارد.برآیندچنین افکارسخیفی به چاه نیستی گرفتارآمدن است ,تنها کسانی خوبی راخوب می بینند که بدی و,اهریمن راباورداشته باشندوازآن پرهیز کنند.*ارد بزرگ *
●حال مکتبی د رفلسفه نیز هست که « پراگماتیسم » نامیده میشود درتوصیح آن در "ویکی پدیا" نیز چنین آمده,است: گاه« پراگماتیسم»و« عمل‌گرایی» یکسان انگاشته می‌شوندبه،
پراگماتیسم,انگلیسی: pragamatis معنی "فلسفه اصالت عمل" است؛ ولی درسیاست بیشتر
«واقع گرایی »و «مصلحت گرایی» معنی میدهد..پراگماتیسم روشی در« فلسفه ی مدرن»است که با اعتراف به,غیرممکن بودن اثبات بعضی مسائل،آن‌هارا باتوجّه به کاربردشان درزندگی انسان می‌پذیرد. طرفداران,این شیوه،خودرا "عملگراو متسامح "می‌دانند. مخالفین این گروه رامیانه رو(یامحافظه کار)ومنفعت ‌طلب می‌خوانندازدیدگاه "پراگماتیسم"، کلیه تصورات، مفاهیم، قضاوت‌ها و نظرات ماقواعدی اند،برای, رفتار(پراگمای)ماو«حقیقت» آن‌ها تنهادرسودمندی عملی آن‌ها برای زندگی مانهفته‌ است.از دیدگاه"پراگماتیسم"، معیار «حقیقت »،عبارت است ازسودمندی، فایده، نتیجه و نه,انطباق باواقعیت عینی. در واقع حقیقت هر چیز بوسیله نتیجه نهائی آن,اثبات می‌شود.دولتمردان وسیاست­مداران «پراگماتیست» به کسانی اطلاق می­شودکه امکانات عملی و مصلحت روز رابرمعتقدات خودمقدم می­شمارندوبه عبارت دیگربرای پیش­رفت مقاصدخود یاماندن بر مسند قدرت، انعطاف نشان می­دهند.
● « تاریخچه »:
پراگماتیسم «فلسفه ای»است که,اول باردرآمریکا پدیدآمدودر تفکروحیات عقلی این سرزمین تاثیر زیادی برجای گذاشت.این فلسفه دراواخرقرن نوزدهم بامتفکرانی نظیر«ویلیام جیمز»و«جان دیوید» به ظهوررسید. به نظراین متفکران، پراگماتیسم انقلابی است علیه «ایده آلیسم»و «آرمان گرایی» کاوشهای عقلی محض که هیچ فایده‌ای برایانسان ندارد،در حالی که فلسفه پراگماتیسم،روشی است درحل مسائل عقلی که می‌توانددر سیرترقی,انسان بسیار سودمند باشد.«ریچاردروتی» فیلسوف آمریکایی، به سنت فلسفی پراگماتیسم آمریکایی تعلق داشت.ولی این فلسفه,در کشورانگلستان با اقبال بیشتری,مواجه شدومعروف است مبنای فلسفی آموزش وپرورش انگلستان شده‌است.مثلاًدین ازنظر فلسفه مدرن جای بحث نداردچون علمی نیست ولی پراگماتیسم آن راباتوجه به کاربردش که فوایدی هم برای بشردارد(اخلاقی،اجتماعی وغیره)،می‌پذیرد.
● « فلسفه پراگماتیسم »:
واژه پراگماتیسم مشتق از لفظ یونانی(pragmaو به معنی عمل است. این واژه اول بار
توسط چالرز ساندرزپیرس (Charles sanders pierce)منطق دان آمریکائی به کاربرده شد. مقصود اواز به کاربردن این واژه،روشی برای حل کردن وارزشیابی مسائل عقلی بود.امابه تدریج معنای پراگماتیسم تغییر کرد.واژه پراگماتیسم مشتق ازلفظ یونانی آمریکائی به کاربرده شد.مقصوداو از به کاربردن این واژه،روشی برای حل کردنوارزشیابی مسائل عقلی بود.اما به تدریج معنای پراگماتیسم تغییر کرد.اکنون، پراگماتیسم به نظریه‌ای مبدل شده که می‌گوید: حقیقت، چیزی است که از دیدگاه انسان، خوب باشد. به سخن دیگر، پراگماتیسم یعنی اینکه درباره هر نظریه یاآموزه‌ای باید بر پایه نتایجی که ازآن به دست می‌آید، داوری کرد.به نظر پراگماتیست‌ها،اگر عقیده‌ای به نتیجه خوب و کارآمد برای انسان بیانجامد،باید آن راحقیقی قلمداد کرد.حقیقت چیزی نیست که مستقل ومجردازانسان وجو داشته باشد.ت قبل ازاین، نظریه اصلی ورایج درباره حقیقت این بود که حقیقت امری است جداازانسان؛ چه کسی آن رابشناسد،چه نشناسد.
ام پراگماتیسم قائل به این شدکه حقیقت امرجدایی ازانسان نیست؛ بلکه تنهادلیل برای اینکه یک نظردرست وحقیقی است ویک نظر،باطل وخطا،این است که اولی درعمل به دردانسان بخورد برای او کارآمدوموثر باشدودیگری چنین نباشد.به این ترتیب، معنای صدق قضیه درپراگماتیسم تغییریافت. صدق هر گزاره، فقط توسط نتایج عملی آن سنجیده می‌شود نه در مقایسه با واقعیت خارجی. یک فکر یا عقیده تاوقتی که فقط عقیده‌است، به خودی خودنه صحیح است ونه غلط؛ بلکه فقط درجریان آزمایش و کاربردعملی آن,است که برحسب نتایجی که ازآن نظر گرفته می‌شود،صادق یاکاذب می‌شود.
مثلاً«دین» ازنظر« فلسفه ی مدرن » جای بحث نداردچون «علمی» نیست ولی پراگماتیسم آن راباتوجه به کاربردش که فوایدی هم برای بشردارد(اخلاقی، اجتماعی و غیره)،می‌پذیرد.درنظر« مکتب پراگماتیسم»،افکاروعقاید همچون ابزارهایی هستندبرای حل مسائل ومشکلات بشر؛تازمانی که,اثر مفیدی دارند، صحیح و حقیقی اندوپس ازآن غلط و خطا می‌شوند.به این ترتیب عقیده‌ای ممکن است مدتی به کار آیدوموثر شودواز این رو فعلا حقیقی است؛ لیکن بعداممکن است نتایج رضایت بخش نداشته باشدوآن موقع، به نظریه‌ای باطل وخطا تبدیل می‌گردد.
بنابراین، حقیقت چیزی ساکن وتغییر ناپذیرنیست؛ بلکه باگذشت زمان، توسعه وتحول می‌یابد.آنچه در حال حاضرصادق است، ممکن است درآینده صادق نباشد؛زیرادرآینده،افکارونظریات دیگری برحسب شرایط واوضاع جدید،حقیقی شده ومتداول می‌گردند.تمام امور تابع نتایج است وبنابر این،حق امری است نسبی؛ یعنی وابسته به زمان،مکان مرحله معینی ازعلم وتاریخ است.ماهیچ زمان به حقیقت مطلق نخواهیم رسید.زیراعلم ما، مسائل ماو مشکلات ماهمیشه,درحال تغییر است ودر هرمرحله، حقیقت،آن چیزی خواهد بودکه ماراقادر می‌ساز تابه نحورضایت بخش، مسائل ومشکلات جاری آن زمان را بررسی وحل کنیم
●برای داشتن اطلاعات میتوانید به پانویس ومنابع آن به « ویکی پدیا» مراجعه بفرمائید:
با تفاضیل ذکرشده ازیک شاخه از فلسفه درمیابیم که شاخه های فکری واندیشه ای که درعلوم فلسفه ومنطق ودیگر علوم,که هریک به گونه وروش و شیوه خودتفکری تازه رابه انسان میدهدوطرفدارانی را نیز جذب خودکرده است میتواندبه نوبه ی خوددر نوع پندارآدمیان نیز شیوه ها وروشهای متعدد فکری رانیز بوجود بیآور که همین تفاوتهاوتناقص ها واختلافات فکری رادر بین مردمان ایجاد مینمایدآنکه « ایده آلیسم »رامکتب اندیشه خویش قرارمیدهد بااو که « پراگماسیسم » رامیپذیرد درجدال فکریست وهریک دیگری رانفی مینماید .حال بسیارندافرادی که بدون آنکه به هریک ازاین شاخه های فلسفی, وابستگی یاحتی آشنائی علمی داشته باشنددر زندگی عادی ودرذهن وپندارخود فردی « رئالیسم» یا«آیده الیسم»یا «پراگماسیسم »است و همواره برای عملکردزندگی خودروش هائی مطابق بااین مکتب هارامیگزیند ودرمیانه روی ویاتند روی,بایابدون واقعیت های عینی باشکلهای مختلف فکری چون سود جوئی ومنفعت طلبی یاامثال این زندگی خودرا پیش میبرد.
*ـ اگر پنداری توان پیش بردن مارانداشته باشد همان ِبَّه که زودتررهایش کنیم.*ارد بزرگ
در فرگردهای گذشته نیز بسیارازانواع آدمیان صحبت شدونمونه های فکری باعملکردهای درست وغلطی در زندگی تماماسعی براین داشته ام که,باواقعیت گرائی وبینشی درست به این امرپرداخته واصرار بورزم که باوجود هریک ازمکاتب مختلف فکری,انسان بیش ازهرچیز نیازمنداین است که خودبه صورت شخصی شخصیت خویش رابه بهترین شکل ممکن "بخواهد که بسازد"ودررابطه با آن فکر وپندارهای خودرابه رشد برساندتاقادرباشدبرای اندیشه های خوددرنهایت نمونه باورهاوپندارهای درستی را داشته باشد که درزندگیاو بکار میآیدویاعلوم ومکتبی ازنمونه ی این علوم رابرگزیند تاعملکردی درست رادرزندگی پیگیری کرده وحداق لازدیدگاه یک روشنفکربه دنیاوجامعه وملت وکشوروجهان بنگردچراکه یک انسان روشن بین وروشنفکربسیار بهتر میتوانددر زندگی خودودیگران اثروسودی مثبت داشته باشدتاکسی که به کمترین علوم دانشی درزندگی رضایت میدهد ودرمشکلات وفشارهای زندگی دچارهزاران سوالی میشودکه برای رفع مشکلات خوداورادچار مشکلات عدّیده میکندومتاسفانه آنکه هیچ روشن بینی فکری درستی نداردوبه افکارعام خودراراضی میبینددرداشتن مشکلات خودنیزپرسیدن وسوال کردن وچاره جوئی ازدیگران راگناه کبیره تصورمیکندویاازنظرخواهی درموردزندگی,ازدیگران سرباز میزند یامخالفی دائمی باتمامی علوم مربوط به زندگیست وآنچه باوراوست حقیقت محض زندگی اوبشمارمیرودوکاری نداردکه تاچه حداین باورهاوپندارهادرواقعیت زندگی اعتبارعلمی داشته ومیتوانداورادرزندگی موفق کندالبته همانگونه که گفته شد هرحقیقتی درباوری قادرباشد زندگی انسان راپیش ببرددرست وواقعیت است والبته بایدبه,این نکته,نیزتوجه داشته باشیم که,در باورهای ماتا جائی صدق عمل وشکل عمل پذیرفته خواهدبودکه صدمه ای به,دیگران نیزنرساند ودرپیشُبرد زندگی مانیزسودمندباشد یک انسان روشنفکرحتی,اگردرموردمشکلی ومشکلاتی راه و چاره ای نیزداشته باشدکه نیازبه پرسش نداشته باشدبازمی پرسدوتلاش میکنددیدگاههای دیگران رانیز برنوع مشکلی بداندشاید که چاره راه بهتری رادراین میان بدست بیاوردکه اوبدان توجه نداشته ویاراه آنرا نمیدانسته یا بهتر کارائی دارد .
بی خبر:از « فرزانه شیدا» ____
افسردگی های مرا یارا,بیادمن مَیار
پای پیاده میروم,اما تو بر اسبی سوار
آسوده راهت میروی,اما شکایت میکنی
پس من چه گویم جان من؟از قلب دائم بیقرار؟!
یارادل افسرده ام دارد, شکایت بیشمار
هرگزنشد,دراوج غم, گرددکسی باسینه یار
صحرابه صحرا,دربدر,تنها,بدون همسفر
منهم که تنهامیروم, بی یاوروبی غمگسار
درکام من,ای بی خبر,گر زندگی طعمی نهاد
جز مزه زهری نبود,زهری زتلخی ناگوار
خشم جهان رادیده ام,با ظلم و جوروقهراو
اکنون زعمق سینه ام دارم,زدنیاانزجار!
جز آتش خشمی نبود,یایک جهنم بر دلم
آنراکه تودر قلب خود,نامش نهادی"روزگار"!
دیوانه ای خواهم شدن,گر یاداین دنیا کنم
ای بی خبرازحال ما،مارا به حال خودگذار
____16آبانماه 1362/« فرزانه شیدا» ____
درواقع برای یک روشنفکر مسئله ی پنهان کردن زندگی خودازدیگران معنانداردچراکه چیزی برای پنهان کردن نداردکه,ازگفتن,آن سرباززندولزومی نیست که درتعریف بخشی اززندگی خودبرای یافتن چاره ای درمشکلی یاشناخت نمونه های فکری ازافرادی تمامی ریشه وبن وزیر وبم زندگی خودرادر دست دیگری نهاده,وحتی به گفتن غمهائی بپردازدکه شایدمایل نیست,ازآن بادیگران سخن بگوید والبته,میدانیم که بزرگان اندیشمندان عالم درزندگینامه ی خودچه خودآنرانوشته چه دیگران همواره فقر وثروت ویامشکلات واندوه وغصه هاوشادیها,عشق وشکستها ی,اودرزندگی نیز نوشته شده است وخوداین نمونه ای برای آن است که خواننده ی این زندگینامه بداند که چنین شخصی که,امروزه بعنوان شخص بزرگیا معروف,دردنیا شناخته شده است,همواره واز روزتولددرپر قونبوده است وبسیاری ازآنان سختی هاومشقاتی رادرزندگی داشته اندکه بسیاری ازما نمونه ای کوچک ازآنراهم نداشته وتجربه نکرده ایم,درنتیجه پُرواضح است که ماانسانهادرزندگی خودزکمترین موقعیتها میتوانیم استفاده کنیم تاروزی چون این اشخاص بزرگ نامی برای خوددرجهان داشته باشیم,وپندارهای مانه درشکل رویاهاوآرزوهائی باشندکه قصدرسیدن به آنهاراداریم بلکه پندارهاوباورهائی باشندکه حتما بایدبه,آن برسیم وآنرابرخود ثابت کرده,وشایدروزی الگوی خوبی برای دیگران,درنمونه عملکرزدهای زندگی خودباشیم ومسلم است که,رسیدن به هدفی درزندگی همواره درپی خودتجربیات بیشماری رابه همراه خواهد داشت که قدمهای بعدی مارااستوارتر ورسیدن به,اهداف دیگر ماراقدرت بیشتری میبخشد . وتاجائی که,پندارهای پلیدیازشت وناروارادرذهن واندیشه ی خود جایگزین نکرده باشیم وبه صافی دل وعملکردی نیکو راه زندگی بپمائیم همواره میتوانیم به"برحق بودن راه خود"امیدوار باشیم وحکمت جهان وزندگی خویش را به گونه ای مناسب آموخته خود حمکتی را درپندارو باورخودبپذیریم که درراستای آن قاد باشیم به راه حق ودرست گام نهاده,وزندگی خودودیگران را تحولی ببخشیم وازچاهای مانده درراه بپرهیزیم وازافکار واندیشه ها وپندارهای پلید آدمیانی بدکردار وبدرفتار وبد گفتار بپرهیزیم.
*- پندارهای پلید چاه های ژرفی ست که تشنه خردمندان است .*ارد بزرگ
"تحول" هرآنچه باشدحتی اگر جنبه ی شخصی درنهادوذهن ماداشته باش بازهمچنان"تحول"محسوبمیشودکه باورمادرزندگی ماخواهد بودچراکه نوع پندارهائی که بدنبال موفقیتی مثبت باشدوباورهائی که در آن خودرادرزندگی نیوری حرکت بخشیم وبه خود سازی خود وزندگی خود بپزدازیم هرگزنمیتواند پنداروباوری غلط باشد زیراخودبراین تصمیم هستیم که جزراه صواب وبرحق به راهی کشیده نشویم که مایل به رفتن به,آن راه نیستیم,وکسی که اینگونه عقیده ای رادرزندگی مبنای گامهای خودبداند ودرپندارخویش تنهاخواهان خوبی های زندگی ودوری ازبیراهه هاباشدانقدردرزندگی خویش دقیق وفکور وروشن دیده هست که,راه تازه ای راچون برسرراه خویش ببیندبدون حساب وبدون بررسی وجستجو وشناخت آن کام درآن نگذاردوبه بیراهه هاکشیده نشودباامیداینکه روح وفکرواندیشه وپندارما سرشارازخوبی هابوده,وخواهان جهانی در صلح وآرامش وخوشبختی باشیم وهمواره,در جهت آن ازدرون خانه تامحله واجتماع خودکوشا باشیم.
*- واژه ها سرشاراز پندارهاست ارزش آنهاهمپای زندگی است.*ارد بزرگ
*- پندارودیدمان برروشنایی باشدوراستی ، بدینگونه راه های آینده،روشن استو هموار.*ارد بزرگ
*- آنکه می گوید همه چیزخوب است و بدی وجود نداردباکسی که,همه چیزرااهریمنی می پندارد تفاوتی ندارد.برآیند چنین افکار سخیفی به چاه نیستی گرفتارآمدن است تنها کسانی خوبی راخوب می بینند که بدی واهریمن راباورداشته باشندوازآن پرهیز کنند.*ارد بزرگ
*- آنکه برای وجود خویش ارزشی نمی پندارد،شان و فرکسی رانگه نمی دارد.*ارد بزرگ
*- بزرگترین نابکاری,آن است که,بپنداریم برای آنکه برترین باشیم بایددست به ویرانگری چهره دیگران بزنیم.*ارد بزرگ
*- ریگهای ساحل خرد،نشیمنگاه پندارهای پاک وشبانه توست .*ارد بزرگ
*- رویا پردازی که عملگراهم باشد می تواند سرچشمه دگرگونی های بسیار گردد . *ارد بزرگ
پندار های خواب و بیداری ما اگر ادامه یابند کم کم ساخته خواهند شد . *ارد بزرگ
*- پندارهای پلید چاه های ژرفی ست که تشنه خردمندان است . *ارد بزرگ
*-پندار های پاک در دل و روان آزادگان آشیانه دارد . *ارد بزرگ
●پایان فرگرد پندار ●به قلم فرزانه شیدا

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فرگرد *صوفی گری*

● بعُد سوم آرمان نامه اُرد بزرگ● ● فرگرد صوفی گری ● ____ بیداردر خواب, سروده ی « فرهاد آرین»_____ دشنه که پوستین پاره کرد و به رگ رسید بیدار شدآن خفته در خوداسیر این چه بیداریست واز چه روی بر فریاد خودای فرو رفته در چاه میزنی فریاد..؟ یاران زرد روی سپید پوش دیروز یا این سیه روی مردمکان دیروز و سپید پوش امروز.....! کنون تو بگوی این چه برابریست؟ نیست آیا اشتباهی محض و نا ممکن....؟ سبزم ای دوست این گونه می گفتی...! پس دست تو کو ای عدالت گوی دیروز و.....غارتگر امروز ● « فرهاد آرین» ● زمانی که بدنبال,افکارواندیشه ی صوفیانه میرویم بایدبخاطرداشته باشیم,که,دردنیای فعلی ورد روزگارامروزما,نیازما,بیش,ازهرچیزبرآگاهی هاواندیشه های روشنی ست که,درآن قادرباشیم باامروز زندگی کنیم ودرکنارآنکه,درعالم تنهائی خودشایدصوفیانه,ودرویش منش بادنیابرخوردمیکنیم,از یبیعت,وتمامی,آنچه,درزمین هست لذتی عارفانه وصوفیانه میبریم,امانگاه,واقع گرانه,وواقع بین مانیزمیبایست حقیقت زندگی امروزراهمانگونه شاهدباشدکه,هست,چراکه,دردنیای واقعی,امروزکه عصر تکنولژی وعصرفضاست,ودرروزگاری روبه رشد,مانیازمنداین هستیم,که,همپای جامعه ی نوی...

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *انتقام*

● بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ ● ● فرگرد انتقام ● نه هر که ستم بر دگری بتواند بی باک چنانکه می‌رود می‌راند پیداست که امر و نهی تا کی ماند ناچار زمانه داد خود بستاند . ____از:رباعیات سعدی___ واژه ی انتقام , واژه ی ترسناکیست وازآن بوی تاریکی وزشتی وبدخلقی وبددلی برمیخیزد حضرت علی(ع*) سلام میفرمایند:دربخشش لذتی ست که,درانتقام نیست. واین جمله به تنهائی گویای بسیاری ازچیزهاست که لزومی حتی برتعریف آن نیست,که بسیار واضح وروشن است که قلبی که توان بخشش داشته باشدبایدقلبی بزرگ باشدواگر جزاین بود نمیتواسنست گذشت وبخششی ازخود نشان دهدوآنکه,درفکرانتقام,است ودرچنگال خشم وکینه ها گرفتار,بی شک انسان کوچکی ست که,درکوته نگری خود,دیدگاه ی بسیارمحدودداردووسعت نگاهِ او زیادگسترده نیست چراکه,انسان کوته فکر,انتقام,راچاره راه خشنودشدن خودمیداندامااگر قلبی مهربان,داشت حتی بردشمن خود نیز نمیتوانست ازاری واردکند.عاقلان معمولا دشمنی ندارند وآنان که باینگونه بزرگان,درجنگندجزازسرحسادت وکوته نظری,وکینه نیست ودراین مقام بزرگان عالم نیز تنهابراین گروه,دل میسوزانند وآنان رابردیدگاه کوچک خودسرزنش نمیکنند وحتی دردل آنان ...

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فرگرد *زندگی*

● بعُد سوم آرمان نامه اُرد بزرگ ● زندگی ● در طی تمامی فرگردهای نوشته شده,همواره پایه,واساس همه بخشها ی یادشده برمعقوله ی« زندگی» بناشده بودوتلاش براین,داشتم که بادرنظر گرفتن,هریک کلام بارارزش ازاندیشه های فیلسوف واندیشمندایرانی*ارد بزرگ تمامی جوانب,اندیشه های ایشان رابازندگی هماهنگ کرده,وآنرادرراه زندگی درست بااندیشه های نوین بکارگیریم,بااین وصف درفرگردی که بنام «زندگی» دراینجاداریم احساس میشودتمامی گفته های نوشته شده,درفرگردهای قبلی راتکراری دوباره,باید,که,این خود یازده جلددیگری خواهدشد.لذادرکوتاهی سخن تلاش میکنم تنهااندیشه های *اردبزرگ رایک بیک به تفسیر نشسته واز زیاده گوئی نیزپرهیزداشته باشم تااثربهتری رانیزبرخواننده ی خودشاهدباشم *- آنچه رخ داده راباید پذیرفت اماآنچه راروی نداده،می توان به میل خویش بنانمود.*اُردبزرگ ما همواره,درزندگی روزهای بیشماری,راپشت سر گذاشته ایم که,خاطره هاوتجربیات ماست وبراساس همان خاطره ها وتجبیات آموخته شده ازآن تلاش میکنیم زندگی راادامه دهیم وکمتردچارمشکل شویم , بسیاری ازمابااینکه تمامی خاطرات بنوعی برای همیشه تمام شده است آنرابگونه ای دردآلود وغم آور به...