● بعُد سوم آرمان نامه اردبزرگ
●اندیشه همگانی●
در زمانی,که,اندیشه های, نوین درزندگی وشکل زندگی انسانهاوعلوم ورشته های مختلف درسطح جهانی همراه باتکنولژی وفناوری های بسیاری دردنیاودرعصر جدی با چنین سرعتی روبه رشد میرودوانسانهابادیدهای مختلف وافکار گوناگون دربسیاری اززمینه های فکری به همفکری مشترکی نیزرسیده ا ند.«اندیشه ی همگانی»ازجمله چیزهائی ست که درممالک وملل متعدد به شکلی واحد ویکسان دربین انسانهابوجودآمده ونحوه فکر واندیشه ر بشکلی قابل درک برای همگان کرده است وحتی بسیاری ازقوانین صادره, وقوانین اصلی واساسی دراکثر ممالک دنیا شبیه ویکسان شده است, وبه شکلی ست که دیگر سنت وفرهنگ ودین ونمونه های خاص فرهنگی وفکری کشورهای متعدد,دریکسو ونوع قوانین مندرج درقانون اساسی ممالک ازسوئی دیگر, نوعی اتحاد فکرواندیشه رادرمیان مردمان همه ی جهان ایجادنموده است که درآن,اندیشه های نوین وپیشرفته درسطح جوامع وممالک دنیا,نقش اول رابازی میکندو قانونی مندرج وشناخته شده به نام:«حقوق بشر»ازجمله قوانین ونمونه های اندیشه وفکری ست که باهم اندیشی وهمفکری سَران دنیاوبزرگان جهان,درتمام رشته های ازدانش فرهنگی واجتماعی وانسان شناسی وجامع شناسی وروانشناسی گرفته تادیگر علوم پایه تماما توسط انسانهای مجرب وعالم وآگاهی ,نوشته وتنظیم گشته است که از تمامی کشورهای دنیا بوده اندوهدف این بوده است که قانون ذکر شده,درتمامی ممالک دنیاودرجهان به یکسان قابلِ,اجراباشد وتوسط سران ودولتها وملتها ی جهانودربین جهانیان,بعنوان قانونی کلی جهانی وبین المللی پذیرفته شده است که به شکلی قابل اجراباحفظ تمام ضوابط قوانین دردنیا به مرجله عمل واجرادرآمده است.واین قوانین درممالک غربی واروپاوامریکا جزء قوانین اساسی درمجلس هر دولت مدنظر گرفته شده است و «حقوق بشر» جایگاه خاص خودرادرقوانین ملی کشورها دنیاداراست وبراساس آن است که قوانین داخلی هر کشوری,اجراواعمال میشود.وعلت آن این است که درمتن قانون بشربرای,انسانها مقامی شایسته بادرنظر گرفتن«مقام انسانی »وباتوجه به,آزادی های فردی/اجتماعی انسانهادرهر کشوروهرگوشه ا ی ,ازدنیا در نظ گرفته شده است که,اجرای قوانین آن نه تنهاصدمه ای بر انسان وزندگی اونمیزند بلکه,حمایت وپشتبانی,ازحقوق انسانهاست ودرنتیجه,درک وقبول قوانین مندرجه دراین قانون برای هراندیشه ای قابل درک,اجراوهمچنین,ارزشمند ست.
لذازمانی که,دنیابه حکم قانون وقوانیتی باهم متفق الفک ومتفق العمل باشند نیم زیادی,از مشکلات جهانی ناشی از زندگی کنونی طبق این قوانین جوابهای خود وراه چاره هائی رانیز دراختیاردولتها قرارمیدهد تابه یکسان ب موقعیتهای مختلف برخوردکنندودرجائی نیز,نقض قانون صورت نگیردودرعین حال برطبق همان قوانین کسی وکسانی قادر نخواهند بود ضد مقرارات صادر شده,درآئین نامه و, دقانوننامه, مندرجه, عمل کرده وحق وحقوقی راحتی براساس نوع آئین وسنت وفرهنگ خودزیر پابگذارندوعلت آن است که قانون مندرج دراین اساسنامه ی جهانی قوانینی راداراست که به,هیچ وجه ضد دین ومعرفت و آداب ورسومی نیست که برخلاف شئونات انسانی یا فردی یااجتماعی باشدوتنها توجه ی اصلی برحق وحقوق انسانی,آدمیان درکل جهان است وهمواره نیزدراین قانون به بهینه سازی هاوبهتر کردن قوانین براساس تاریخ ونتایجی که از اعمال آن درگذشته بدست آمده است پرداخته وبر درست کردن نواقص آن توجه بسیاری رامبذول میدارند تا قوانین مندرج درآن , با رشد دنیا وممالک تطبیق داده شودو با جوامع کنونی تطابق داشته و قادرباشد جوابگوی نیازهای ملل وملت های مختلف نیز باشد .
¤¤¤ای فردا/ سروده ی :« هوشنگ ابتهاج »¤¤¤
می خوانم و می ستایمت پر شور
ای پرده دل فریب رویا رنگ
می بوسمت ای سپیده گلگون
ای فردا ای امید بی نیرنگ
دیری ست که من پی تو می پویم
هر سو که نگاه می کنم آوخ
غرق است در اشک و خون نگاه من
هر گام که پیش می روم برپاست
سر نیزه خون فشان به راه من
وین راه یگانه راه بی برگشت
ره می سپریم همره امید
آگاه ز رنج و آشنا با درد
یک مرد اگر به خاک می افتد
بر می خیزد به جای او صد مرد
این است که کاروان نمی ماند
آری ز درون این شب تاریک
ای فردا من سوی تو می رانم
رنج است و درنگ نیست می تازم
مرگ است و شکست نیست می دانم
آبستن فتح ماست این پیکار
می دانمت ای سپیده نزدیک
ای چشمه تابنک جان افروز
کز این شب شوم بخت بد فرجام
بر می ایی شکفته و پیروز
وز آمدن تو زندگی خندان
می ایی و بر لب تو صد لبخند
می ایی و در دل تو صد امید
می ایی و از فروغ شادی ها
تابنده به دامن تو صد خورشید
وز بهر تو بازگشته صد آغوش
در سینه گرم توست ای فردا
درمان امیدهای غم فرسود
در دامن پاک توست ای فردا
پایان شکنجه های خون آلود
ای فردا ای امید بی نیرنگ
¤¤¤از: « هوشنگ ابتهاج »¤¤¤
درنتیجه ازهمین موضوع پی میبریم که دنیا به یک اتحادفکری رسیده است اتحادی که درآن همگان با تمامی افکارودیدگاهای متنوع ومختلف حتی دررشته های مختلف فکرواندیشه با همه ی تضادهایی که ممکن,است دررشته ای بادیگررشته هاباشددراین نقطه,ودراین مکان همگان به توافق فکری و نظریه ای مشترک میرسند,وحاصل مثبت ودرستی راباعث میگرددکه به نفع انسانهای دنیاست. که همگان پذیرایآن هستندوانسانها میتوانندبادانش آنطوریکسان ومتفق وهمسان فکرکرده,وعمل نمایندکه,دیگربر اساس آن,هیچ چیز,ازجمله,رنگ پوست ونوع آئین وفرهنگها و.. قادر نباشد,تفاوتی بین آدمیان قائل شده تبعیض هاوناحقی هایی به نوع بشرروا ساخته ودرنوع برخودجمعی با یکدیگراثر مخالف بگذاردچراکه,همگان دراین,قانون به یک چشم دیده ونگاه میشوندوازکودک تاپیرمردی درجهان ازحق وحقوق مناسب خودرابهره مندمیگردد.البته این قانونی ست جهانی که بسیارپیش ازاین می بایست دردنیای انسانی ما درک وازسوی تمام ممالک دنیاپذیرفته میشد,چراکه خداوندکه خودرنگ پوست وتفاوت های بسیاری رادر انسان وطبیعت آفریده است نیز,هرگز فرقی بین انسان سیاه وسفید ومتفاوت خودقائل نبوده است وهرگز انسانها رابراساس نوع کشور وطبقه کشوری ومرزها وقانونهای آنان نگاه نکرده ونمیکندوبشر این خلقت زیباوحتی قدرتمند خودرا یک بیک درهمان جایگاهی قرارمیدهد که بعنوان بهترین خلقت خوددر « مقام شایسته ی انسانی» خودجایگاهی داشته وباهریک بشر بادیگری یکسان است وتفاوتی بین,انسانها وبندگان خود با دیگری قائل نمیشودحتی با تفاوت دین وآئین وحتی با تفاوت فکروعمل, واندیشه وخوب وبد را نیز همچنان بنده خود میداند وهرکه باو نیاز داشته باشد صدایش رانیزخواهد شنیدوهمین درقانون بشر نیزبه همین شکل است یعنی فرقی نمیکند که چه کسی باچه موقعیتی,ودرچه جایگاهی باشد,از خطاکارترین تاپاکدامن ترین همگان ,زمانی که به قانون نیازمند شوند, آنگاه براساس « قانون حقوق بشر» همگان ملزم به جوابگوئی باو هستندودفاع ازحق اودرسراسردنیاوازطریق تمامی ممالک دنیا ومردمان جهان هستندوالبته قوانینی چون قانون بشرازقوانین تازه نوشته شده وجدیدی نیز نیستندکه تازه وضع شده باشدو سالهاست درممالک دنیا زآن بهره گیری شده,ومیشودوهمانگونه که گفته شدهرروزبه بهتر کردن این قوانین تلاش شده است تاهمپای دنیاپیشرفت کرده,وجوابگوی نیازممالک دنیاومردمان آن باشدباتوجه براین دربسیاری,از جاهاهنوز میبینیم که,اختلاف نظرهائی مشهوداست ودرجریان که اگر درست به ریشه یابی بپردازیمدر مییابیم که چنانچه قانون بشرر بدرستی اعمال میکردند مشکلی پیش نمی آمدواختلاف نظری نیز,وجودنداشت وهمواره مخالفتهاست که تولیداشکال میکند مخالفتهائی که ریشه وپایه ی درستی نداردویا اینکه دانش درستی براین قوانین ندارند که از درک آن دچار مشکل شده یابرای, ایشان سوالی تولیدمیشودکه چنانچه ازکسانی که براین قانون واقفندسوالشود,بی شک جوابهای مورد نظر خودرا نیز پیداخواهند کرد وباید خاطر نشان کرد که هدف ازاین قاونن حفظ صلح وعدالت دردنیاست درنتیجه نمیتواند قانونی صضدانسانی باشد که کسی با آن مخالفت کند وهمانگونه که هچرچیزی ممکن است صعفها ونقایصی را نیز درخود داشته باشد سالیانه در حذف این نوع ضعفها نیزکوشش میشود وبه نسبت موقعیت قانون آن بهتر وکامل تر میگردد.اماهمانگونه که دردنیای ساده ی شهری خودشاهد هستیم بسیارناحقی هاواختلاف نظرات موجودرامی بینیم,که تمامابراساس اندیشه های نادرست پایه ریزی شده است وتولید کننده ی اختلافات روزانه ی مردمی درحیط ومکانهائی درگوشه گوشه ی جهان میشودوتمامانیزناشی ناآگاهی آدمیان است که قادرنیستند با دیدگاهی درست,اندیشه های همکانی راجذب ودرک کنندومطابق آن زندگی نمایند .
¤ دست میکشم...¤
دست بر شیشه میکشم
در پاک کردن
بخار آغشته از تنفس هوا
بی انکه آنسوی پنجره
نگاه را بدنیائی آشنا کنم
که رنگ رنگ زندگی را
رنگین نموده است
بی آنکه در خاطرم باشد
نگاه مظلوم کودک تنهائی را
غم مشهود نگاه زن
خشم خسته ی
مرد روزگار ...
و کسالت اندوهبارِ
پیرمردی درک نشده را
...
دست میکشم برتن سرد پنجره
در زدودن اشک نگاه او
در بخار اندوهی که
از سرمای بیرون
گلایه ها میکند
آنگاه که دستهای نوازش
فراموش شده از« آدمی»
تنهائی را
آغوش می کشاید ...
... دست میکشم بر پنجره.....
¤ فرزانه شیدا/1388/اُسلُو -نروژ ¤
درواقع آنچه همواره وهمیشه درجامعه ای مردم رابیکدیگر بیشتر نزدیک میکند اندیشه های همگانی متحدی ست که نظام اجتماعی برآن,استوار میگردد وبدین وسیله حتی نظام سیاسی آن کشور را نیز تحت سلطه ی خود در میآورد لذا برای اینکه زندگی دریک محیط اجتماعی بر همگان ساده باش تنهاراه,هماهنگ شدن بانظام فکری آن جامعه است واینکه,آشنابه نوع بینش آن جامعه باشیم وبا طرزفکر ودیدگاههای ,آن جامعه آشناشویم وهمانگونه که,بارها شنیده ایم در
"ضرب المثلها": "«همرنگ جماعت شدن» یکی ازچیزهائی ست که مداوم آزان صحبت میکنند"واینکه برخلاف جهت آب نمیتوان شنانمودودرجائی که همه برای مثال یک یونیفورم متحدرااستفاده میکنند شمانمیتوانید با لباسی که,در جشن "هالووین یا بالماسکه"استفاده میشودوارد,این اجتماع شده توقع داشته باشیدکه پذیرفته شده ودیگران هم ازتمسخر شمادست بکشندچراکه آن جامعه خواستاریونیفورم مخصوص خوداست درست همانند "ارتش" که همه سربازان ونظامیان لباس خاص مرتب ودرجه ی خودرادارا,هستندوحال,اگر سربازی وسرهنگی بارکابی وپیژامه به میان آنان رفته رژه برودیااورا دیوانه میپندارن یااینکه به تمسسخراومینشینند وحتی بخاطر نقض قوانین جریمه وبازداشت نیز میشود. درنتیجه حتی برای اینکه شماتفکری جدیدرانیزبه جامعه ای بدهید می بایست پایه ریزی وبرنامه ریزی پیش بینی شده ودرا مدتی رادر نظر گرفته باشید تاقادرباشیدکل جامعه ای راباانواع تفکرواندیشههای متفاوت مردمی درسطح های مختلف فکری, بخودمجذوب یا بااندیشه خود موافق کنیدواینکه بناگاه,به میدان شهررفته واعلام بداریم ازفردابجای اینکه,دست وصورت رابا صابون بشورید باید با مایه ظرفشوئی بشورید!وعلت رااینگونه عنوان کنیم که مایع ظرفشوئی جدید به درددست وصورت هم ازاین ببعدمیخوردوعلم جدید مشکل را کم کرده ازیک چیز درچندجامیشود,استفاده برد!!واین چیزی نیست که بلافاصله از عوام باتفکر متفاوت بدون اینکه دنباله ی آنرابگیرندوازصحت آن مطلع ومطمئن شوند,پذیرفته شودو.سوال درسوال وتحقیق ازسوی همگان دانا ونادان خاص وعامخ نیز شروع میشود تا صحت آن اثبات شود .
¤ صدسال بودن...¤
درون سینه ام ه
مواره میمیرم
وگاهی خشم دل
آنگونه پر آتش
درونم را
به خاکستر میکشد
در تیره شبهای غم واندوه
که غم افسرده سر را
درگریبان میبرد
تا درنگاه خویش
نگاهم را نبیند
درنکوهش های پر یأسی
که دران نقش
« بودن» همچو« مردن»
آنچنان
یکسان وبی معناست
که فرقی هم ندارد
درغمی بودن
و یا در شادی
یک لحظه سر کردن
بخوانم
نام « هستی» را
بنام «زندکی کردن»!
دراین دنیا...
بسی افسوس
که دنیا
پیش پای چشم من
بس میدود تند وشتابان
درره تندی
که گر آبی شوم
پرموج وپر طاقت
توانم نیست
شتابان تر روان گردم
به سوی آن بلندی ها ...
که حتی چشمه ی جوشانِ
«بودن» نیز
به سربالائی رفتن,
ندارت قدرتی
هرگز بدنیائی!
ولی باید روان باشم
نه چون آبی روان
درجویبار هستی بودن
نه چون چشمه
ولی دراندرون
در یک زلال پاک وشفافی
که روسوی بلندی ها
به گامی محکم وقاطع
توان رفتنم باشد
وهر اندیشه را
یارای خود سازم
که در رفتن
طنابی گردد
از بهر مدد حتی
که گاهی او کشد دل را
به بالاها...
به آن بالاترین
اندیشه ی موعودِ "بودن ها"
که هست وبوده
وچشمان بسیاری
توان دیدن آنرا
ندارد باز
مگر برخیزد وراهی شود
تا قله ی آن کوه
بسوی روشنی های دل وفکری
که درآن عاقبت
جز قدرت وحکم خدواندی
دگر چیزی نمی یابی
وراه دیگری هرگز
بدنیایی ...
جهان درسرعتی
همواره در راه است
ولی همواره وهمواره
تا پای خدا
هر راه رفتن را
توان رفتن
این آدمی ست.
اگر بوده تلاشی درپی رفتن
ولی ..اما..
هرآنجا هم رِسم یکر وز
هرانجا هم رِسی یک روز
درآخر نور
زیبای خداوندیست
که از روز ازل
با آدمی میگفت
بسوی من شتابان باش
که در راهت
بجز من چیز دیگر را
نخواهی یافت
مگر آنکه
توهم تکّ رهروی راه خطا باشی
که شیطان انتظارت را کشد
درآخر راه رسیدن ها
ولی انسان شتابان باش
که عمر آدمی
همواره کوتاه است
وگر صدسال هم عمر تنت باشد
تو,آن اندیشه را
صدساله کن درروز
« بودن ها ».
¤ صدسال بودن....از فرزانه شیدا¤
جنگ افکار همیشه بوده وهست وخواهد بود.اماهمواره نیزهستند آنانی که بخوبی بااندیشه های نو وقوی ومنطقی پیروزمیشوندودیگران بناچاردرمقابل آنان سر فرودآورده مجبور به پذیرفتن آنان میشوندچراکه منطقی قوی تررادردست ندارند که قادر باشندباآن برعلیه ایده های نوافکاردرست وتفکرواندیشه ی والائی,ایستادگی کنندواین حسادتهاوکمبودهای فکری ست که همواره اندیشمندان وبزرگان وانسانهای فرهیخته وصاحب علمی راآزارداده و میدهدتاروزی فرارسدکه بگویند:ایکاش زودتراورامیشناخیتم,ایکاش,ازاولدریافته بودیم زبان گویای افکار وقلم واندیشه ی اوراوبسی تاسف که همواره,دیردرمی یابندوهمیشه جز «افسوس »هیچ برای گفتن ندارند :
¤ اگر.... سروده ی پوریا فرهمند ¤
اگر تمام آن همه را دیدیم و شنیدیم
اگـر لب فـرو بستیم و نفس هم برنیاوردیم
اگر دست و دل زخمی از
این همه نگفته و درشت شنیده ؛
بـی زخمه ماند
و حرفی ؛ سخنی ؛ کلامی و سلامی نگفتیم
گمان مبر ؛ که آن همه درست بود
و قبول داشتیم
که قبول داشتن و نداشتن ما ؛
گره ای از کار فرو بسته نمی گشاید
تنها ، حرمت گذاشتیم
خون دل خوردیم
و سینه را از آهی پر از خون انباشتیم
تا شاید یک روز ؛ یک موسم
که می دانیم خیلی هم دور نیست
از دست و دلی که نارفیق بود ؛ بگوییم
بگوییم که می توان
مثل هیچکس نبود و باشیم .
اشعار این شاعر جوان وارجمند:
سروده ی شاعر: پوریا فرهمند
¤ ثبت شده در کانون شاعران معاصر ایران می باشد ¤
لذابرای اینکه همواره قادرباشیم بادنیای همگان دریک سطح درست,همراه شویم می بایست اول چگونگی تفکرآن, جامعه رادریابیم وسپس خودرابگونه ای باآنان هماهنگ کنیم که,اگر ایده ونظر وفکرواندیشه ای نوین وجدیدنیز برایآنان داریم قادر باشیم به روشی درست وبا پایه ریزی محکم واعتمادبنفس آنرابه هرجامعه ای بدهیم بی آنکه کل جامعه رانسبت بخود شورانیده وباعث شویم حتی بدون خواندن وشنیده شدن محکوم گردیم .*افکار عمومی جایگاه آدمها را مشخص می کنند نه بر تخت نشینان . *اردبزرگ* درنتیجه این مردم هستند که قادرنداندیشه ی فکری را به سرانجام رسانیده وقبول یارد کنندودولت یک کشورنیز به تنهائی بدون حمایت جامعه قادر نیست که قانون یاحرکت یااندیشه ای رابه مردم بدهد مگرآنکه پیشاپیش اذهان عمومی را با عملکرد خود ونتیجه ی آن آشنا کرده باشد.
*ـ دیدگاه خوب مردم ، بهترین پشتیبان برگزیدگان است . *ارد بزرگ* .
درنتیجه اگر میخواهیم که, افکارواندیشه ما,در جامعه وجوامعی پذیرفته شودمیبایست افکار عمومی رابانحوه ی عملکردخودآشناسازیم وپیش ازاینکه,ایده واندیشه ای رابیرون داده,دراختیار عوام بگذاریم نمونه هائی ازکارهای خودرادراختیار ایشان قرار دهیم,ومنتظر اظهار نظرایشان بمانیم ودرعین حال آمادگی اینرانیز داشته باشیم که هرسوالی رابهرشکلی پرسیده شود قادر باشیم جوابگو باشیم .
¤ مّی رنگین /شاعر: « فربود شکوهی » ¤
بیا تا مهر انگیزیم و تخم کین براندازیم
سری در گوش هم آریم و نجوایی دراندازیم
ز جام دوستی خواهیم شهد نوش آسایش
به یاد آن می رنگین، خمارش در سر اندازیم
غریو بلبلان بشنو ز شاخ دوستی ای جان
سرود عشق را مستانه بر بام و در اندازیم
به باغ دوستی ما ،خزان کی آشنا گردد
سپند کینه را چون ما درون مجمر اندازیم
سر و قدی چنین دلکش تو گویی چشم بردوزم
بیا واعظ تو عاشق شو که دل بر دلبر اندازیم
فساد چرخ دون پرور که ویران میکند یکسر
چه باک آخر که ما او را چو خار از بن براندازیم
چو آمد نام حق از در ، گریزد اهرمن آخر
بیا کاین جنگ بی حاصل به پیش داور اندازیم
به دریا رفته میداند مصیبتهای توفان را
چه غم ما را که صد توفان ز صد منزل براندازیم
دوام عمر یاران را بخواه از لطف حق جلوه
که بهتر زین نمیدانیم تا خوش درسراندازیم
به یک جو هم نمیارزد سخنور در دیار ما
همان بهتر که ما خود را به ملکی دیگر اندازیم
¤¤¤ شاعر: « فربود شکوهی » ¤¤¤
همواره هرعملی هرحرفی هرحرکتی روزی باید جوابگوی خودباشد .برای مثال همین کتاب بعد سوم نیز روزی ممکن است هزارویک سوال را برای من به همراه داشته باشدوباید قادرباشم منبع ومنابعی راکه,ازآن استفاده میکنم,دراختیار کسانی قراردهم که نیازمند دانستن آن هسستند وبرهمین اساس همواره,از منابع شناخته شده ای استفاده میکنم,که,درصورت نیازبتوانم نشان دهم که هرچه ازهرکجابرداشت شده پایه واساس ثابت خودراداردوبراساس افکاری ثبت نشده یا ناشناس نیست بلکه جنبه ای قوی ترازاین راداردکه قادراست دراذهان جاشده وپذیرفته شود استفاده از شاعرین شناخته شده یکی, ازاین منابع است که همگان زمانی که لازم باشد میتوانند تحقیق کرده ومطمئن شوندکه فلان,اثرشاعری چون «هوشنگ ابتهاج»که,از شعراودرهمین متن نیزاستفاده,شده است مثلا, براستی اثر«هوشنگ ابتهاج»بوده,است ونظروفکرواندیشه ی اوست واشعارمنهم که,چه,از قدیم,دردیوانم بوده وهست وچه,هم اکنون,اگر سروده ی جدیدازاشعارم را استفاده کنم منبعی دارم که نماینده,این باشدکه,این اشعار متعلق بمن است وافکار پشت این اشعار نیز متعلق بخود من میباشد.البته من نیز تمامی اشعار ومطالب خودراازجمله متنهای نوشته شده,ازدیگر نویسندگان وشعرومطالبی درخصوص فرگردهارابراساس همان فرگردنوشته ویا ازمنابع معتبری برداشت میکنم وبا ذکر نام ارائه میدهم وبادرنظر گرفتن اینکه,درنتیجه وجمع بندی به چه مطلبی خواهم رسیدازنتیجه تحقیقات وپژوهش خودمتن رابه پایان میبرم در زمینه اندیشه وفکروافکارانسانها نیزهمواره,باید منابعی باشدتا مردم قادر باشند بوسیله ی آن برعلم خودبیافزایندوچه بهترکه آنچه لازمه زندگی انسانهاست درکتب ورسانه ها واینترنت براحتی قابل دسترسی باشد,که,این امکان امروزه بااینترنت وکتابهای اینترنتی بسیارراحت تر دراختیارعموم قرار میگیردواین جای خوشبختی داردکه مردم قادرباشندبراندیشه های نوین دست یافته باآن آشناشده,وافکا عمومی نیزدرسطح جهانی همزمان,باهم پیشرفت کند,تاانسانها همگام باهم وبااندیشه های یکسان, یا شبیه یاموافق ب یکدیگر, کمترازهم بدورافتاده, بهترقادر به درک یگدیگروهمچنین درک جهان امروزی باتمامی قوانیت درتمامی جوامع باشندچراکه,هرچه بیشتراز دیگر جوامع نیز بداینم میتوانیم نکته های خوب راازآداب وروسم ونحوه ی فکری آنان برداشته کرده بربهترکردن افکارواندیشه خودازآن سودی مثبت گرفته ولااقل دردرک یکدیگر کمتر دچارتفاوتهای فکری عظیمی باشیم که,انسان وجامعه ای ر بطور کل ازدیگر انسانهاجدا کرده وقبول کنیم که دنیای آنان بسیار باما وافکار ما تفاوت دارد درست مثل اینکه بخواهیم مردمانی را که هنوز درداخل جنگلهادر,دوردست ترین مکان ازجامعه های کنونی درک کنیم که چراهنوزب نیزه به شکارمیروندوفندک برای آنان عین وسیله ای جادوئی ازسوی خدایان است ودربسیاری ازافکار نیزگاه حتی,درهمین جامعه ی امروزی خود,ماباافکاری روبرومیشویم که کمیتی ازهمین مردمان ندارددورافتاده, زعالم راندارندوبسی جای تاسف داردکه کسی ببیند درجامعه شهری,هنوزبسیار مطلبی ست که,مردم نمیدانند وهنوز بسیاری از اخبار را نشنیده اند وهنوز بدرستی از پیشرفتهای جهانی اطلاع ندارند.
بزرگان واندیشمندان وفیلسوفان و...جهان میدانند که هرگز انسانی توان اینرا نخواهد داشت که خودرابه جایگاه نوین وارزشمندی برساندمگراندیشه ی خویش راپرورش داده واندیشه های همکانی رانیزبه سطحی برساندکه همگان متفق الفکرباروشنفکری وجهان بینی قادر به دیدن ودرک دنیاوجهان خودباشند تاعدل وحق وانصاف ودرستی ونیکوئی وپاکی ودرعین حال "انسانیت "معنای واقعی خودرادرجهان پیدا کندهمراه بااندیشه های عمیق وپر معنائی که برزندگی معنای زنده بودن راروشنی بخشیده وبه,آن قدرت زیستنی در صلح وآرامش را به همگان ارزانی داشته وزندگی آرامی رادر سطح جامعه ای وهمچنین درسطح جهانی بوجود آوردوچه زیباست اگراین فکر واینگونه اندیشه هادر نهادوذهن وفکرتمامی آدمیان ریشه گرفته به نتیجه ای مثبت برسدکه درآن تمامی دستهادر دست هم,باشندوتمامی افکار قادربه درک شدن وتمامی اعمال به نکوئی ودراه مثبت درراه خیروپیشرفت آدمی وجهان.
*- افکار عمومی جایگاه آدمهارامشخص می کنند نه بر تخت نشینان.ارد بزرگ
*ـ دیدگاه خوب مردم،بهترین پشتیبان برگزیدگان است.ارد بزرگ
*- خود را برای پیشرفت مردم ارزانی دا تا مردم پشتیبان توباشند.ارد بزرگ
●پایان فرگرداندیشه ی همگانی ●به قلم:فرزانه شیدا
نظرات
ارسال یک نظر