رد شدن به محتوای اصلی

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فرگرد * فرگرد سرنوشت *



● بعُد سوم آرمان نامه اُرد بزرگ●
● فرگرد سرنوشت ●
●بدترین زمان زندگی ما,« بهترین »زمان تلاش وکوشش وتغییربرای رشدوپیشرفت ماست .ف.شیدا

در فرگردهای پیشین نیز بسیارگفتم که انسان سرنوشت ساز خویش است وزمانی که نیازبراین بوده است که انسان همه ی آنچه راداشته به کناری بگذاردواز صفرزندگی خودرا شروع کندوازخودخویش انسانی بسازدکه ازاین پس توانائی بیشتری درزندگی داشته باشدآنگاه متوجه میشودکه خودرااسیر دست تقدیر وسرنوشت دیدن تنهافکروتخیلی ست که درذهن خودبه بیهوده پرورانده ایم واین امربر بیشترانسانهائی خود ساخته نیزثابت شده است.انسان تازمانی که افساراسب زندگی خویش رابردست نگیرد اسب سرکش دنیاوسرونوشت به هر شکل که دوست داردخواهد تاخت وآدمی که خودوزندگی وسرنوشت خویش رانیزدوست نمیداردبراینکه چگونه این زندگی بگذردنیزتوجهی نداشته وچندان گام شایان توجهی نیزدرزندگی خود بر نخواهدداشت.
_____ * گلستان سعدی *____
دل می‌رود و دیده نمی‌شایددوخت
چون زهدنباشد نتوان زرق فروخت
پروانهٔ مستمند راشمع نسوخت
آن سوخت که شمع راچنین می‌افروخت
_____ * گلستان سعدی *____
معمولا انسانهائی که براثرفشارزندگی خواه,ازکودکی خواه درزمانیکه مسئولیت بارزندگی رابردوش میکشندوتلاشهای ایشان بی ثمرمیماند خودرااسیردست سرنوشت وتقدیر میپندارندوبسیارنیز نمونه جمله های از مردم میشنویم که میگویند:انگارمارابرای خوشبخت وشادبودن نیآفریده اند, سرنوشت بامن سریاری نداشت ,تقدیرمن چنین بود,قسمت اینگونه میخواست.امادرنظر بسیاری ازبزرگان عالم این تنهابهانه ایست برای, خشنودنبودن خویش اززندگی تابدین وسیله,هرچه راکه هستیم ونیستیم برای خودودیگران توجیه کنیم, بنظرمن تنها چیزی که چاره ای برآن نیست مرگ است ودرغیراینصورت در بدترین وبهترین شرایط انسان,اگر تصمیم بگیردزندگی خودرابگونه ای دیگرشروع کندهمواره درهرسنی نیزکه باشد قادراست اینکارراانجام دهداگر پشتکاروایمان بخداوخودراهمواره باخویش داشته باشد سخت ترین راهها بلندترین کوههاوتمامی آنچه که میتواندبرسرراه او مشکلاتی رابرای ادامه ایجادکنداز سرخواهد گذراندکافی ست که دراین زمان ازخوشبختی وموفق بودن در«سرنوشت »و« هستی» خودراچون معشوقی بنگردکه,رسیدن به وصال آن رسیدن به آمال وآرزوهاست ودرفکر"بهسازی" وپیشرفت وخودسازی خویش باشدواسین تنهاشعاری نیست که آمده بگویم وبروم وانتظار داشته باشم بی چون وچرا مورد قبول واقع شود من درزندگی خوددرهمه شرایطی وقتی تصمیم گرفتم کاری رابکنم کرده وبه اتمام رساندم وهمواره شرایطی که دربسیاری ازموارد,در زندگی بوده لحظات سختی رانیز برمن داده است اما همیشه وقتی قصد چیزی را کرده ام تااخرین مرحله رفتن نیز آنرا ادامه داده وبه پایان برده ام وپیش از به پایان رساندن,آن نیز لحظه ای ازپاننشستم وبیماری ی سرما وگرماوشرایط مختلفی که هرکدام میتوانست بهانه ی خوبی برای دست کشیدن باشدرانیزاز سرگذرانده وهیچ چیزدرزندگی من باعث نشدازراه رفته بازگردم وخودراناامیدببینم ویابه ناامیدی تن دهم چراکه معتقدم تصمیم درزندگی ,میبایست سرانجامی نیزداشته باشداینکه تصمیم بگیریم ودریکی دومنطقه که بازماندیم ودچار مشکل شدیم ازراه به ناامیدی رفته بازگردیم هرگز دوای دردمادرزندگی نیست وبایدرفت وشفا گرفت وبه انتهای مطلوب رسید.
___*رباعیات سعدی*___
شبها گذرد که دیده نتوانم بست
مردم همه از خواب و من از فکر تو مست
باشد که به دست خویش خونم ریزی
تا جان بدهم دامن مقصود به دست
___*رباعیات سعدی*___
بسیار دیده ایم نیروی فکر وقدرت اندیشه آنگونه انسانی ازآدمیان ساخته است که تادیروز بودن ایشان هرگز تصورنمیکردیم چنین پشتکاروهمّتی رادرچنته داشته باشدیا قادرباشدکمترین موقعیت زندگی خویش رابه شکلی خوب,اداره کنداماهمان شخص درمنطقه ی فشاروناچاری گاه بدست خودمعجزه ای در زندگی خودمیکند که همگان رادر شگفت می اندازدوتمامی,وتمامابخاطراین مسئله است که یا زمانی انسان ازاینکه آنچه هست همانگونه باز باقی بماندوبازرهم همانگونه باشدوبه گونه ای که امروزودیروززندگی میکند, بازهم همانطورادامه دهدبه ستوه می آیدیااینکه دست همان سرنوشت وروزگاراو رابه تنگنای فشار زندگی میشکاندونفس براوتنگ شده احساس میکندکه,اینجادیگرباید کاری کردوبایددانست اگرزمانی فشارزندگی باوج رسید لحظه ی شروع ماست ودقیقادرهمینجاست که خداوند,دنیاوسرنوشت وکائنات تصمیم گرفته اند فرصتی به مابدهند تاازخودکسی بسازیم وخودرااز برهوت دنیای سردونابسامان وناخوشایندخویش برهانیم وحتی اگردنیای پیشین مانیزدراین منطقه چندان دنیای بدی هم نبوده باشد شایددراین نقطه فعلی امروزی که قرار گرفتیم برای مامجدد, مکان برخواستن وپیش رفتن و به خودخویش رسیدن وتلاش دوباره ای برای زندگیست تابهتربه مقاصدی برسیم که لازمه ی زندگی بهتربرای ماست دوشاید جای ترسیدن وناامید شدن ازموقعیتهای فعلی زندگی خود بایستی دریابیم که امروز دنیاچه چیزی رابرای ماکنار گذاشته است وپی ببریم که چه باید انجام دهیم تامجدددرزندگی خودآرام بگیریمچراکه هرتحولی درزندگی به غم باشد یاشادی درپی خود تحوبلات دیگری رابدنبال داردوشایدزمان رشددوباره ای برماست.
_____ سرنوشت______
دوباره قرعه ء تقدیر شیاد
بنام این منه سرگشته افتاد
دوباره من شدم قربانی او
که ویران دل کند مارازبنیاد
دوباره این جهان مردم آزار
در آورده صدایم را به فریاد
دوباره گوشه گیر غم رفته
به حوری شد اسیر ظلم وبیداد
دوباره تا که آرامی گرفتم
به خشمی بر دلم حرمان فرستاد
دوباره خشم خود برمن گرفته
دوباره کرده از ویران دلم یاد
دوباره چشم بر ویرانه دارد
مبادا یاوری آید به آباد
دوباره در رهم دامی نهاده
که خود صیدم کندمانند صیاد
نمیخواهد که آبادی بگیرم
چو خود اینسان مرا ویرانیم داد
مرا هر دم به اندوهی کشاند
مبادا لحظه ای این دل شودشاد
مرا ویرانه بهترمی پسندد
چو خود بنیاد این ویرانه بنهاد
اسارتهای دل خشنودی اوست
نباید دل شود از غصه آزاد
و میدانم به تزویر خودش بود
اگر در قرعه اش نام من افتاد
خدایا بس دگر رنج و عذابم
زاین دنیای ظالم...آه.. فریادددددد
_______۱۳۶۲/ف.شیدا____
درصورتی که همگان آنچه راکه در فشار ومشکلات برخود می بینندوناچار به تحمل وصبوری شده یا خویش رامی بازند «بخت بد »خودمیخوانندامااگربه زندگی افرادشهیر وبزرگ دنیابنگریم هیچکس در آسودگی خیال وراحتی و بانهادن پابرروی پا ونشستن ولم دادنی کسی نشد که,امروز شده است ونامی برای خودساخته است که چه در قید حیات باشد چه نه همواره یاد بودن او کارهائی که درطول زندگی خود کرد نام و خاطره وسرگذشت زندگی اووحتی دوران بودن خوداوبیادهمگان میماند ودرتاریخ دنیا جاودان شده ومیشود.عشق به خودعشق بدنیاعشق به آخرت میتواندازانسان کسی رابسازد که درخود سازی خویش درسخت ترین راهای ممکن باجان ودل وباامیدوپشتکارقدم بگذاردوباقدرت کامل تلاش کند که ازبیراهه ها به راه رسیده وبه نقطه ومبداء "آمال وآرزوهای "خویش دست یابدوازخویشتن خویش کسی بسازدکه همواره آرزویش راداشته است.
___ * بازگشت _____
تا بازگشت ِ ما همه باشد به سوی ِ تو
ما ، از توییم و ، آینه پرداز ِ روی ِ تو
خرم دمی که چون پر ِ کاهی ، به دست ِ باد
زین خاکدان ِ تیره ، در افتم به کوی ِ تو
از چشم ِ سر ،نهانی و بر چشم ِ دل عیان
بیچاره کوردل ، که کند جستجوی ِ تو !
زاهد که آن " بدی " همه بر اهرمن نهاد
خصمی نهاده در بر ِ ذات ِ نکوی ِ تو !
از ماست هر " بدی " که بدین عقل ِ چاره ساز
لب تشنه ایم و باده ی ما ، در سبوی ِ تو
اندیشه گرم ِ حیرت و عشق ، اوفتاده مست
زان حلقه های ِ زلف ِ خوش ِ نافه بوی ِ تو
هر زاد و مرگ ما ، همه تا " بود " دیگری است
ریگی به جا نمانده و نماند ، به جوی ِ تو
بس خلیل ِ پادشاه و گدا ، کز زمانه رفت
تا در زمانه تازه شود ، گفتگوی ِ تو
بر میر ِ کاروان چو حرامی ، تویی امید
دست ِ دعای ِ هر دو ، چو خیزد به سوی ِ تو
زنجیر ِ کهکشان که سپهرش بود به دام
تاری بود ز حلقه ی زنجیر ِ موی ِ تو
عارف خموش و واعظ ِ جاهل ، به صد قیاس
پر کرده عالمی همه ، از های و هوی ِ تو
آن عقده ای که وهم و خرد بر تو ، ره نیافت
با پرده های ِ غنچه وش تو به توی ِ تو
آن مرگ ِ خوش به کام ِ فریدون فرو فرست
ای داغ ِ سینه ، باغ ِ خوش آرزوی ِ تو
______ « فریدون توللی » _____
باینوصف خوب است مانیزازاین الگوهای بزرگ دنیا بیآموزیم که تلاش دربدترین زمان وامیدبه بهتر شدن اوضاع ِزندگی,وپشتکاربرای بهتر کردن زندگی خودویاکوششی برای رسیدن به هدفی همواره زمانی برای انسانی,شروع میشود که دربدترین زمان ممکن زندگی خودسر میکند یااینکه زمانیست که میبایست شروع کندواین همان شتر بختی ست که انتظارش رامیکشیم همان خوشبختی ست که بدرخانه ی ما میکوبدوشایدسالهادردل,آرزویش راکرده ایم.درنتیجه بدترین شرایط ممکن درزندگی مابهترین زمان تغییر است ودرجای اینکه خودراباخته به گوشه ی غم پناه بریم ودست اززندگی شسته زندگی را بدست زندگی بسپاریم وافساراسب سرکش خویش رادردنیارها کنیم زمان آن رسیده,است که این اسب را رام کرده وبا همان او به آنسوی مرزهای گرفتاری ومشکلات بتازیم وهم خودهم سرنوشت خویش را تغییرداده یابه بازسازی دوباره ی زندگی خوداقدام کنیم .
_____ بیا ز سنگ بپرسیم ___
درون اینه ها درپی چه می گردی ؟
بیا ز سنگ بپرسیم
که از حکایت فرجام ما چه می داند
بیا ز سنگ بپرسیم
زانکه غیر از سنگ
کسی حکایت فرجام را نمی داند
همیشه از همه نزدیک تر به ما سنگ است
نگاه کن
نگاه ها همه سنگ است و قلب ها همه سنگ
چه سنگبارانی ! گیرم گریختی همه عمر
کجا پناه بری ؟
خانه خدا سنگ است
به قصه های غریبانه ام ببخشایید
که من که سنگ صبورم
نه سنگم و نه صبور
دلی که می شود از غصه تنگ می ترکد
چه جای دل که درین خانه سنگ می ترکد
در آن مقام که خون از گلوی نای چکد
عجب نباشد اگر بغض چنگ می ترکد
چنان درنگ به ما چیره شد که سنگ شدیم
دلم ازین همه سنگ و درنگ می ترکد
بیا ز سنگ بپرسیم
که از حکایت فرجام ما چه می داند
از آن که عاقبت کار جام با سنگ است
بیا ز سنگ بپرسیم
نه بی گمان همه در زیر سنگ می پوسیم
و نامی از ما بر روی سنگ می ماند ؟
درون اینه ها در پی چه می گردی ؟
____سروده ی:«فریدون مشیری » ____
درواقع آدمی زمانی که عمرکوتاه زندگی بشرراشاهداست بایستی بداند که,این فاصله ی تولدتامرگ برای این نیست که فقط ازآن باین برسیم واین میانه را« زندگی» بنامیم ودرنهایت ودردوران پیری پس ازگذرازسختی های بسیارفقط بگوئیم خوب اینهمه زندگی من بودمن قراربود اینگونه زندگی کنم وسرنوشت من این بوداینچنین سخنی راشماهرگزازانسانی خردمند وداناوعاقل باذکراین مطلب نمیشنوید که من تلاشم رادرزندگی کردم تااین باشم,که,امروزهستم حال خوب یابدمن تلاشم رابه نیکی ودرستی با پشتکاروصبوری انجام داده ام .مسلم,است آنکه درزندگی دردوران پیری برصندلی تجربه ی عمری زندگی کردن نشسته است نیزدوران خوب وبد بسیاردیده است اماپیش ازاین نیز نوشتیم فقط ازسرگذراندن مشکلی درزندگی وگذرازآن معنای زندگی وتلاش ندارد,درواقع وقتی میتوان گفت از زیربارمشکلی خودرارهاکردم که برای آن بیشترین تلاش ممکن رانیزکرده باشم,وتغییروتحولی درزندگی خویش ایجادکرده باشم,اگرفقط ازمانعی ودردی وفشارومشکلی ردشدم,دلیل برموفق بودن من درزندگی نیست اینکه,دراین راستاازخودچه ساختم چگونه پیش رفتم وبرای خود چه تغییری حاصل کردم که دیگرباره به همین مشکل دچارنشوم ومجدددرتنگنای دیگری چون این نیافتم وآنگاه است که میگویند پیروز شده ام وموفق وسربلنداز مشکلی رها شده ام .
___ کوچه های رفتن ____
اگر من من بودم
در کوچه های زندگی
اگر تو بودی
در کوچه های گذر
هیچگاه زندگی
اینگونه دلتنگ نبود
وهر گز گذر فصلها
اینچنین
بی رنگ نمیشد.
ـــــ‌۱۳۸۲ / فرزانه شیداـــــ
شاید بگوئیددرشعارمیتوان همه کس بودهمه چیزشداماامکانات وموقعیتهانیزموثرند درصورتی که این خودماهستیم که امکانات وموقعیت رافراهم میکنیم وگرنه دراین دنیاهرکس آنقدرمشکل وگرفتاری خود رادارد که حتی برای یک زندگی درخوشبختی وثروت نیزوقت خودرابرای مانمیگذاردکه بخواهد دل سوزانده وموقعیتی برای مابسازدموقعیت آنزمان ساخته میشود که ماپیشنهادی دریافت میکنیم وبرآن فکر میکنیم وآنرا میپذیریم یانمیپذیریم یابرای پذیرش آن شرط وشروطی موافق باموقعیت خویش را میگذاریم,امادرهرشکل آنراپذیرفته وانجامش میدهیم وخودرابا شرایط آن تطبیق میدهیم.همانگونه که *ارد بزرگ *نیزمیفرمایندکه انسان بایدبه روزباشدودرهر سن وزمانی ازموقعیتهای پیش آمده در زندگی خویش بنحواحسن استفاده کندبایداینرانیز اضافه کردکه اگرچه مانمیتوانیم تمام پیشنهادات وموقعیتهائی راکه درسرراه م قرار میگیردبدون چون وچرابپذیریم,اماعاقل,آن است که وقتی میداند درشرایط کنونی راه دوم وبهتری نیست ازآنچه هست به بهترین شکل ممکن سودجسته دررشدوپیشرفت خویش تلاش کرده,وازخودوزندگی خویش ولحظات عمرخویش استفاده برده وموقعیت فعلی رابرای خود به شکلی بسازدکه قادرباشدازآن به نحواحسن استفاده کندوتغییری درفضای زندگی وافکارواندیشه وعملکردهای خودداده وزندگی راازدریچه ی دیگری نگاه,کندوراههای دیگرزندگی رانیز بیآزماید شایددرآن نیزانسانی موفق باشد.لااقل ازاینکه با یک "نه"گفتن خودراآسوده کنیم وبگوئیم تمایل باین کاروآنکارراندارم که,بهتراست ,چراکه,دراین شکل ماتغییری دررزوگارخودنداده ایم,ما تغییرات راوقتی به زندگی خودراه میدهیم که درزندگی خودرابرای تغییرگشوده بگذاریم وهمه امکاناتی راکه پیش پای ماقرار میگیرداز کمترین تابالاترین بیآزمائیم.اینکه من مثلا آدم بیکاری باشم ودستم خالی باشدوکسی کاری بمن پیشنهادکندوبرای آنکه علاقه ای به آن ندارم,بایک نه گفتن خودراراحت کنم اشتباهیست که همگان مرتکب میشوندومیگویند که من,اینکاره نیستم,اماکاربه هر شکل,درهر طبقه بندی ای که,ازکارباشدآیابهترازدست خالی بودن وبی پولی وگرفتاری نیست لااقل درگرفتن وانجام اینکارموقعیت مادی خودراحتی درسطح کم ,اگرکه ازفشارمالی فعلی بیرون آورده دستهای بازتری,داشته باشیم مسلمابهترمیتوانیم بفکرکاردیگر درموقعیت دیگروشرایط دیگروبهتری برای خودباشیم ودرکنارکارفعلی تلاش کنیم آنچه راکهبعنوان کار برخود می پسندیم ودوست داریم پیدا کنیم وآنگاه موقعیت آنرادرشرایط بهتری برای خودبسازیم تایارای این راداشته باشیم,که, از کارفعلی بیرون آمده به کاروحرفه ای بپردازیم که دوست داشته ایم.درواقع این حماقت است که من:موقعیت کاری رابنام,اینکه دوست ندارم دربیکاری وبی پولی,ازدست بدهم وبیکاربمانم شاید ذوری بالاخره,آن کاری راکه دوست دارم پیداکنم .باین شکل من موقعیت داشتن یک کاروداشتن پول وشرایط بهترراجواب نه داده ام واین درست نیست که در بیکاره بودن بدنبال بهترین موقعیت بگردم که انسانی که درمحیط کارباشد بیشتنر شرایط,وموقعیت,پیداکردن کاردیگر راپیداخواهدکرد وباافرادبیشتری آشناخواهدشد که درمیان آنان میتوان کسی وکسانی راپیدا کردکه یاالگوی خویش قراردهیم یااینکه,توسط آنان راه وچاه بیآموزیم یااینکه,ازخودآنان وبه کمک ایشان کاروحرفه ای راپیداکنیم که مایلیم انجام دهیم,پس می بینید که دقیقاتصمیمات ماست که سرنوشت سازماست نه هیچ چیزدیگر .
____" کدام ...؟" _____
سالهاست بهارم را
به خزان فروخته ام
و رشته رشته موهایم را
به خاطرات برف
وگرمای تنم را
به سردی زمستان اندوه
گذرم از جاده های بهاری
به تابستان زندگی
چه زودگذر بوده است
من آخر صاحبش نبوده ام
و همچنان در جاده های زندگی
که براه برفیء زمستانی اندوه
میرسد.... در تکرار تکرارها
درمانده ام
کدامین صدا را باید شنید
صدای درونم را
که میپرسد: بیاد داری
یا صدائی را که میگوید
ز خاطر ببر
کدامین صدا را خواهم شنید
بکدامین گوش فراخواهم داد
در آینده ... فرداها
در کدامین جاده ها
چه خواهم کرد.....نمیدانم
آرامشم کجاست؟! ...نمیدانم
کدامین ره به جاده بهار
خواهد رسید
وقتی که نگاه مغموم است؟
! اردیبهشت ۱۳۸۳ چهارشنبه
ـــــــــ سروده ی: فرزانه شیدا ـــــــ
امیدکه دراتنخاب راه وکار وزندگی وسرنوشت خویش همواره براین,اعتقادباشیم که بهترین راه وبهترین کار,در زندگی ماراهیست که درآن,انسانیت و شرف انسانی ,خوبی, ترقی ورشدوخودسازی خویش رادرآن پایه قراردهیم که چون این باشیم موفق نیزخواهیم بودانسانی که برخودخویش احترام بگذارددرخود سازی خودنیزدربهترین راههاباقلبی آگاه وبا پشتکاری قوی وامید قدرتمندبه خداوند خودوبه خود,راه زندگی خویش رابراحتی پیدامیکندوبه سرانجامی خوب نیزدست خواهدیافت که سزاوار آن است ماهرچه راآرزو کنیم نوع آرزوی ماکه برای آن تلاش میکنیم],نماینده ی,این است که,چگونه انسانی میخواهیم باشیم پس وقتی آرزوئی میکنیم وهدفی راانتخاب میکنیم وتصمیم به رفتن گرفته وبرای آن تلاش میکنیم خوب است همیشه ببینیم که این راه,را,که انتخاب کردیم براستی چه کسی راازمامیسازد.انسانی شریف وپاک وزحمتکش یامردوزنی خودخواه وخودبین د بیراهه های خطا؟با انتخاب راههای نادرست وداشتن آرزوهای ناصواب ورسیدن به پول ومکنت وجاهی که دردیدخداوند وهمچنین خودوجامعه راهی برخطاست ودرگناه ونانی حرام یااینکه براستی میخواهیم,انسانی با نامی خوب باشیم که هرآن راهی را,راهی شویم ازآن بهترین رابرای خویش وجامعه ی خویش طلب میکنیم وبا هدفی پاک ودیدگانی بازدرپی نانی صواب ونامی بنام هستیم که سربلندی ماباشددرنتیجه درانتخاب سرنوشت خودبرآرزوهاونوع آرزوهای خودتوجه کنید تاخودرانیز بشناسید وگام دربهترین راهی بگذاریدکه ازشماکسی میسازد که همواره,ازخوددراضی باشیدهم,خودقادرباشیدبخود باسربلندی احترام بگذاریدهم دیگران.
*-کسی که عاشق خودوسرنوشت خویش نیست هیچ کاری ازاوبعید نیست.*ارد بزرگ
*- اگردست تقدیروسرنوشت رافراموش کنیم پس از پیشرفت نیزافسرده ورنجورخواهیم شد.*ارد بزرگ
*- درهر سرنوشتی ،رازی مهم فرونهفته است .*ارد بزرگ
پایان فرگرد سرنوشت ●نویسنده:فرزانه شیدا●

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فرگرد *صوفی گری*

● بعُد سوم آرمان نامه اُرد بزرگ● ● فرگرد صوفی گری ● ____ بیداردر خواب, سروده ی « فرهاد آرین»_____ دشنه که پوستین پاره کرد و به رگ رسید بیدار شدآن خفته در خوداسیر این چه بیداریست واز چه روی بر فریاد خودای فرو رفته در چاه میزنی فریاد..؟ یاران زرد روی سپید پوش دیروز یا این سیه روی مردمکان دیروز و سپید پوش امروز.....! کنون تو بگوی این چه برابریست؟ نیست آیا اشتباهی محض و نا ممکن....؟ سبزم ای دوست این گونه می گفتی...! پس دست تو کو ای عدالت گوی دیروز و.....غارتگر امروز ● « فرهاد آرین» ● زمانی که بدنبال,افکارواندیشه ی صوفیانه میرویم بایدبخاطرداشته باشیم,که,دردنیای فعلی ورد روزگارامروزما,نیازما,بیش,ازهرچیزبرآگاهی هاواندیشه های روشنی ست که,درآن قادرباشیم باامروز زندگی کنیم ودرکنارآنکه,درعالم تنهائی خودشایدصوفیانه,ودرویش منش بادنیابرخوردمیکنیم,از یبیعت,وتمامی,آنچه,درزمین هست لذتی عارفانه وصوفیانه میبریم,امانگاه,واقع گرانه,وواقع بین مانیزمیبایست حقیقت زندگی امروزراهمانگونه شاهدباشدکه,هست,چراکه,دردنیای واقعی,امروزکه عصر تکنولژی وعصرفضاست,ودرروزگاری روبه رشد,مانیازمنداین هستیم,که,همپای جامعه ی نوی...

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *انتقام*

● بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ ● ● فرگرد انتقام ● نه هر که ستم بر دگری بتواند بی باک چنانکه می‌رود می‌راند پیداست که امر و نهی تا کی ماند ناچار زمانه داد خود بستاند . ____از:رباعیات سعدی___ واژه ی انتقام , واژه ی ترسناکیست وازآن بوی تاریکی وزشتی وبدخلقی وبددلی برمیخیزد حضرت علی(ع*) سلام میفرمایند:دربخشش لذتی ست که,درانتقام نیست. واین جمله به تنهائی گویای بسیاری ازچیزهاست که لزومی حتی برتعریف آن نیست,که بسیار واضح وروشن است که قلبی که توان بخشش داشته باشدبایدقلبی بزرگ باشدواگر جزاین بود نمیتواسنست گذشت وبخششی ازخود نشان دهدوآنکه,درفکرانتقام,است ودرچنگال خشم وکینه ها گرفتار,بی شک انسان کوچکی ست که,درکوته نگری خود,دیدگاه ی بسیارمحدودداردووسعت نگاهِ او زیادگسترده نیست چراکه,انسان کوته فکر,انتقام,راچاره راه خشنودشدن خودمیداندامااگر قلبی مهربان,داشت حتی بردشمن خود نیز نمیتوانست ازاری واردکند.عاقلان معمولا دشمنی ندارند وآنان که باینگونه بزرگان,درجنگندجزازسرحسادت وکوته نظری,وکینه نیست ودراین مقام بزرگان عالم نیز تنهابراین گروه,دل میسوزانند وآنان رابردیدگاه کوچک خودسرزنش نمیکنند وحتی دردل آنان ...

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فرگرد *زندگی*

● بعُد سوم آرمان نامه اُرد بزرگ ● زندگی ● در طی تمامی فرگردهای نوشته شده,همواره پایه,واساس همه بخشها ی یادشده برمعقوله ی« زندگی» بناشده بودوتلاش براین,داشتم که بادرنظر گرفتن,هریک کلام بارارزش ازاندیشه های فیلسوف واندیشمندایرانی*ارد بزرگ تمامی جوانب,اندیشه های ایشان رابازندگی هماهنگ کرده,وآنرادرراه زندگی درست بااندیشه های نوین بکارگیریم,بااین وصف درفرگردی که بنام «زندگی» دراینجاداریم احساس میشودتمامی گفته های نوشته شده,درفرگردهای قبلی راتکراری دوباره,باید,که,این خود یازده جلددیگری خواهدشد.لذادرکوتاهی سخن تلاش میکنم تنهااندیشه های *اردبزرگ رایک بیک به تفسیر نشسته واز زیاده گوئی نیزپرهیزداشته باشم تااثربهتری رانیزبرخواننده ی خودشاهدباشم *- آنچه رخ داده راباید پذیرفت اماآنچه راروی نداده،می توان به میل خویش بنانمود.*اُردبزرگ ما همواره,درزندگی روزهای بیشماری,راپشت سر گذاشته ایم که,خاطره هاوتجربیات ماست وبراساس همان خاطره ها وتجبیات آموخته شده ازآن تلاش میکنیم زندگی راادامه دهیم وکمتردچارمشکل شویم , بسیاری ازمابااینکه تمامی خاطرات بنوعی برای همیشه تمام شده است آنرابگونه ای دردآلود وغم آور به...