رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

نمایش پست‌ها از فوریه, ۲۰۱۰

● اشعار فرزانه شیدا در کتاب بُعد سوم آرمان نامه اُرد بزرگ● بخش نهم●

اشعار فرزانه شیدا در کتاب ● بُعد سوم آرمان نامه اُرد بزرگ ● ● بخش نهم● ۱_ ● ــــــ نگاهی باز( رهائی) ـــ بخود گفتم دمادم لحظه در لحظه: نگاهی باز باید سایبان خستگی های دلم باشد و گوید با دلم سوگند گرم بودنی با عشق نگاهی باز باید تیره گی های دلم را روشنی بخشد و یکبار دگر از رویش سبز اهورائی بگوید باز دلی باید توان و قدرتش باشد که آتش را بنام زندگی همواره روشن کرده, قلبم را, بسوزاند نه اما ازسر اندوه که تنها از سر گرمای عشقی گرم و جاویدان نگاهی باز باید سایبان خستگی های دلم باشد و دیدم ناگهان من دیدگانی گرم و سوزان را و دلبستم تمام زندگی بر او و شبهایم چه گرم و وه چه نورانی تمام آتش این زندگانی را به قلبم داد کنون میسوزم از آن شعله هردم به هر روز وشبی همواره پی در پی و دل میگویدم :خود بوده ای آخر که آتش را دمادم یاد میکردی کنون بامن بسوز وباز هم در شعله آتش به فریاد دلت فرمان بده : ای دل !بسوز و بازهم خاموش دنیا باش بسوز و بازهم اشک دل ودیده ز چشمانت بگیر و باز هم با خود بگو هردم : زپا هرگز نمی افتم ولی افسوس ولی افسوس در این شعله ها دیگر توانی نیست . رهایم کن مرا آخر... که تا گ...

● اشعار فرزانه شیدا دربُعد سوم آرمان نامه اُرد بزرگ● بخش هشتم●

بُعد سوم آرمان نامه اُرد بزرگ ● اشعار فرزانه شیدا بخش هشتم● ___ اومدم ___ *اومدم رنجش بدم رنج کشیدم اومدم غمش بدم غصه رودیدم اومدم بچینمش خودم رو چیدم ( آخه در وجود اون خودم رودیدم ) ـــــــ ف.شیدا- 1364ـــــ ● ــــ لالائی ـــ لالا گل پونه ، دل از غمها به زندونه برای عاشقی کردن، تواین دنیای ویرونه دیگه شوقی نمیمونه دیگه شوقی نمیمونه لالا گل سرخم ، نمونده سرخی رخ هم نه شرم از بی وفائی ها ، نه حُجّبی بر رخ و گونه تو دنیای تباهی ها ، دل هر آدمی خونه دل هر آدمی خونه! لالا گل سوسن ، توُ این دنیا، تُو این برزن تمومه قصه ها مردن ، دلا از بسکه حیرونه... دیگه آوای هر قلبی ، چه غمگینه چه محزونه! لا لا شقایقها ، امید قلب عاشقها توُ این دنیای دیوُنه ،دل عاشق چه پنهونه سکوتش گریه ی قلبه ، همش در خود پریشونه همش درخود پریشونه ! لالا گل یاسم ، نسیم عطر احساسم توُ دنیای غم و ماتم ، همه دلها چه داغونه! به شبها رهگذر درغم ، دیگه شعری نمیخونه دیگه شعری نمیخونه! لالا گل خنده ، گل مادر که فرزنده برای خواب وآرومت دل مادر چه مجنونه همه شادی ورنج تو تماما بر دل اونه تماما بر دل اونه! لالا گل نازم ...

●اشعار فرزانه شیدا در کتاب بعُد سوم آرمان نامه ی اُردبزرگ ●بخش (3)

اشعار فرزانه شیدا در ● کتاب بعُد سوم آرمان نامه ی اُردبزرگ ● ●بخش سوم ● ____________ ● هیچکس لایق نباشد بر سجود با تو گفتم روزگار ِخود بجو در جهانی کز منواز آن توست در شناسائی خود با هرشناخت تاکه روشن گرددت, راه درست باتو گفتم غّرقه بر خود هم مباش زندگی کوتاه و« بودن» لحظه ای ست دردم وآهی رود ,جانی ز تن نام آن در « بودن» ما «زندگیست» با تو گفتم اشک را پنهان مکن تا رهاگردی ز اندوه درون با توگفتم شادی دل را بجو تا نگردی دست دنیائی, زبون بس سخن راندم ز کوشش از تلاش تا بدانی همّت ما رهبر است گفتم از دانش بجوئی خویش را بخت ما در کُنج دانش ,اختر است با چه اصراری ,به تو گفتم ,زتو: "خویش خود "رادردرون خود بجو راه رفتن گرچه پر شیب وفراز میشود پیداکنی راهی نکوُ باتو اما چُون بگویم چُون گذشت این ره رفتن مرا در زندگی من که افتادم, شکستم ,باختم شاخه های دل دراین بالندگی سرنیاوردم به ذلّتها فرو چونکه که کس لایق نباشد بر سجود بامن وبا قلب من «والاترین» جز خدواند بزرگ من نبود گر شکستم ,باختم, ویران شدم خودبرون کردم ز ویرانی ودرد از کسی هرگز , مراباکی نبود تا تواند دل کند در...

● اشعار فرزانه شیدا در کتاب بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ (7)●

● اشعار فرزانه شیدا در کتاب: ● بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ ● ـ● بخش هفتم/7 ●ـ ۱____ *حاجت ____ ای خدا ! درد دلم را با که گویم ؟! بار دیگر بسته شد , درها برویم بازهم سر کوفتن , بر درب بسته بازهم راهی به پشت در نجویم بازهم زاری و گریه , از ته دل ، برهمان , ویرانه های آروزیم! بازهم با اشک تلخ دیدگانم چهره ی غمدیده را , باید بشویم , بازهم باید , به صحرای جدائی یکّه وتنها ، ره دنیا بپـُویم , تیره گی های دلم ‌، پایان ندارد در پی نوری خدایا ، بی سبب در جستجویم رنگ شادی را ندیدم ، جز غمی بر دل ندارم غم فقط چون یار جانی , میدود هر دم بسویم ای خدا با سوز گریه ، پشت درگاهت نشینم تا که حاجـت را نگیرم ، دست ازاین درگه نشویم دست ازاین درگه نشویم!!!ـ ـــــ*سروده ی فـرزانه شیـداـــــ ــ●ـــ ۲__ گاهی وقتا... __ گاهی وقتا دل نمیخواد دیگه هیچی رو ببینه نشنوه حتی صدائی و توِی خلوتش بشینه دلم از دنیا میگیره وقتی هر کجا ئی که میرم واسه ی به غم نشستن من جوابی نمیگیرم میبینم دلا گرفته س یا توی دنیائی دیگه ست رسم زندگی و بودن مثه دیواره و بن بست یکی چسبیده به حرفش اون یکی یه بیقراره حت...

●اشعار فرزانه شیدا درکتاب بعُد سوم آرمان نامه ی اُردبزرگ ●بخش 6ششم

●اشعار فرزانه شیدا درکتاب● بعُد سوم آرمان نامه ی اُردبزرگ ● بخش 6ششم ● ـــــــــ عشق ــــــــــ آمدم تا در آسمان کبودپرگشایم بسوی آزادی خانه سازم بر آن خرابه ی دل تا بگیرم دوباره آبادی ره گشایم به شادی بودنتا بخندم دوباره با شادی آه ای خدای عشق و امید کاش عشقی بمن نمیدادی کاش عشقی بمن نمیدادی!!! * ف.شیدا بهانه: ــــــــــــــــــــــــ تو برام بهونه ای تا به شوقی به روزام نگا کنم واسه من یه چاره ای که دلم رو به غمام رضا کنم انگاری بودن تو حتی یاد و خاطره ات نفس آبی این قلب منه...تا دل شقایقیم با همون خال سیاه غصه هاش واسه تو طپیدنُ و شعری کنه انگاری بودن تو...حتی یاد و خاطره ات تو رگ سرخ وجودم...مثه یک رود امید راهی پیدا کرده از...چشمه ی دل که همه عاشقی رو...تو تنم جاری کنه مثه اون زمزمهی رودی که رفت...از تموم رگ من تا توی متن وجود. بی تو دنیا...مثه یک دشت سیاهه واسه من واسه من طلوع فردا نداره خورشید و آفتاب و مهتاب نداره بی تو چشمامم دیگه خواب نداره دنیا هم برای من ...مثه یک شب سیاست .. که همه ستاره هاش... پشت یک ابر سیا قایم شدن توی قهر لحظه های بی کسی تُو سکوت یه شب سرد و سیاه...