*به خداوند وبه عشق وبه محبت سوگند
نبرد جز اجلی قلب مرا زین پیوند
توبدیوانگیم باز بخند وبه جفا
دیده را بردیوانه ی عاشق بربند
من نگاهم به درو دیده پر از اشک غم است
تو مرا درغم خود اینهمه غمگین مپسند
فرزانه شیدا
● بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ ●
● فرگرد پـیوند●
سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور
شنیدم که بر لحن خنیاگری
به رقص اندر آمد پری پیکری
ز دلهای شوریده پیرامنش
گرفت آتش شمع در دامنش
پراگنده خاطر شد و خشمناک
یکی گفتش از دوستداران، چه باک؟
تو را آتش ای یار دامن بسوخت
مرا خود به یکباره خرمن بسوخت
اگر یاری از خویشتن دم مزن
که شرک است با یار و با خویشتن
چنین دارم از پیر داننده یاد
که شوریدهای سر به صحرا نهاد
پدر در فراقش نخورد و نخفت
پسر را ملامت بکردند و گفت
از انگه که یارم کس خویش خواند
دگر با کسم آشنایی نماند
به حقش که تا حق جمالم نمود
دگر هرچه دیدم خیالم نمود
نشد گم که روی از خلایق بتافت
که گم کرده خویش را باز یافت
پراگند گانند زیر فلک
که هم دد توان خواندشان هم ملک
زیاد ملک چون ملک نارمند
شب و روز چون دد ز مردم رمند
قوی بازوانند و کوتاه دست
خردمند شیدا و هشیار مست
گه آسوده در گوشهای خرقه دوز
گه آشفته در مجلسی خرقه سوز
نه سودای خودشان، نه پروای کس
نه در کنج توحیدشان جای کس
پریشیده عقل و پراگنده هوش
ز قول نصیحت گر آگنده گوش
به دریا نخواهد شدن بط غریق
سمندر چه داند عذاب الحریق؟
تهیدست مردان پر حوصله
بیابان نوردان بی قافله
ندارند چشم از خلایق پسند
که ایشان پسندیده حق بسند
عزیزان پوشیده از چشم خلق
نه زنار داران پوشیده دلق
پر از میوه و سایه ور چون رزند
نه چون ما سیهکار و ازرق رزند
بخود سر فرو برده همچون صدف
نه مانند دریا برآورده کف
نه مردم همین استخوانند و پوست
نه هر صورتی جان معنی در اوست
نه سلطان خریدار هر بندهای است
نه در زیر هر ژندهای زندهای است
اگر ژاله هر قطرهای در شدی
چو خرمهره بازار از او پر شدی
چو غازی به خود بر نبندند پای
که محکم رود پای چوبین ز جای
حریفان خلوت سرای الست
به یک جرعه تا نفخهٔ صورمست
به تیغ از غرض بر نگیرند چنگ
که پرهیز و عشق آبگینهست و سنگ
ــــــ بوستان سعدی ـــــ
در نمونه های شناخته شده ی پیوند ما با 5 پنج) نوع از پیوند بیش ازدیگر پیوند ها اشنائی داریم
۱ _ «پیوند »مادر وفرزند
۲_ احساس مشترک بین دوقلوها
۳_شکل سوم« پیوند عشقی » میان دوفرد
۴ـ« پیوند عشقی واحساسی یا عاطفی.... مابین یک فرد با فرد دیگری که در جهان باقیست»
۵ـ یک انسان با یک حیوان است
مانیز هریک ازاین نمونه ها را مورد بررسی قرار خواهیم داد:ازنمونه اینگونه پیوندها که از نمونه ای شناخته شده آن است پیوند مادر وفرزندیست که بسیار از آن شنیده ایم و نمونه های بسیاری از یک پیوند احساسی عمیق وعاطفی که چون ریسمان یا بندی قوی مابین مادر وفرزنده برقرار است را در تجربه های زندگی خود یا دیگران, دیده ,خوانده یا شنیده ایمواین احساس عاطفی واین پیوند روحی وقلبی آنقدر عمیق وژرف وزیباست که گاه باعث بسیاری از پدیده های شگفت انگیزاحساسی شده است که آن را حتی نمیتوان بگونه ای منطقی معنا ویا تعبیر وتفسیر نمود وگاه دارای چنان قدرت شگفت انیزی نیز می باشد که آدمی راانگشت بدهن نشان میدهد از نمونه آن پروگرامی بود که دراین رابطه در تلوزیون دیدم و مادری لاغر اندام وضعیف الچثه بود که فرزند بسیار کوچکش وتپل وشیطان خود که بتازگی چهار دست وپا راه میرفت درحیاط خانه با مادر روی چمنها بازی میکرد ومادر درحال باغبانی خانه بود که همسایه با اتومبیل جیپ بزرگ وسنگین خود در همسایگی آنان به پارکینگ جلوی خانه خود آمده اتومبیل را پارک میکند واز انجا که در بیشتر کشورهای اروپائی دیوارهای خانه ها را گل وبوته مابین حیاطها جدا میکند ویا کاشی کاری وسنگریزه ای که در جای مرزمابین دوخانه می ریزند پس از پارک ماشین بسوی خانه میرود بی آنکه بداند ترمز دستی کشیده نشده است ودرحالی که آن جبپ آرام آرام بسوی عقب وبطرف خیابان اصلی درحال رفتن بود ,کودک که توجه اش به اتومبیل وصدای آن جلب شده بود,در فاصله ی یک لحظه سرگرم شدن مادر چهار ودست وپا از مادر دورشده بسوی پارکینگ رفته ودرست به زیر ماشین میرود مادر بناگاه متوجه میشود وبسوی فرزند میدود اما امکان اینکه به زیرماشین در حال حرکت رفته, کودک را بیرون بیاورد واز احساس عمیق ترس وناچاری به پشت ماشین دویده وبه تنهائی درحالی که همسایه را فریاد میزده پشت اتومبیل جیپ سنگین را گرفته با دودست باچنان قدرت خارق العاده غیر قابل باوری جیپ رااز دوچرخ عقب بلند میکند که در حال طبیعی برای یک مرد بسیار قوی نیز بدین سرعت یا بدون گرم کردن خود اینگونه کاری ممکن نیست وهمسایه که فریاد را میشنیده بیرون می آید اما کودک بدون اینکه بداند چه خطری ازاو گذشته است از زیر جبپ واز طرف دیگر آتن از سروصدای مادر بیرون آمده ودر کنار اتومبیل هراسان مینشیند وبه مادر خیره میشود مادر از ترس اینکه مبادا اکنون که اودستهایش بند است مجدد بچه به زیر جیپ رفته در زیر چرخها بماند همانطور ماشین را بالا نگه میدارد تا همسایه بانها رسیده ودرماشین را گشود وترمزدستی آنرا پائین کشیده وترمز دستی راقفل میکند بر این رخ داد,هیج دلیل قابل درک ومنطقی یاعلمی نمیتوان در واقعیات علمی پیدا نمود که گویای این باشد که چگونه چنین چیزی ممکن است اما در بسیاری از گفته های بزرگان دیده ام که انسان با قدرت اراده وقتی با چنین « پیوند عمیق مادر وفرزند »که سرشار از عشقی آسمانی ست بیش ازاینها نیز بوده است وحتی جالب تر اینکه بااین حادثه ای ازهیچگونه درد در بازو های مادر یا کمردرد یا امثال این برای مادر رخ نداده است ومتخصصین امور باینگونه حوادث غیر طبیعی , این پیشآمد وانجام اینکار را از مادری لاغر اندام وضعیف الجثه چیزی غیر عادی نمیدانند چراکه ثابت شده است که انسان در شرایط بسیار استثنائی از قدرتهای ماورالطبیعه ای قادر به استفاده بوده است که خود نیز نمیدانسته که دراو چنین چیزی وجود دشته است وانگیزه ی نجات از آن شرایط یا اجبار زمان وعشق یدید وقوی مادری او را وادار باینکار کرده است که ازاین شرایط به هر شکل خواستار بیرون آمدن باشد ودر نتیجه برای او ممکن شده است که خود را آزموده وحتی به نتیجه ی جالب آن نیز که انجام کاری خارج از قدرت انسانی او بوده است ,موفق گردد و درواقع تنها لزوم واجبار وشرایط موقعیت آن لحظه باعث گردیده است که او از خود بیش از آنچه همیشه انتظار داشته طلب کند وبدین شکل موفق به انجام کاری فوق العاده یا خارق العاده یا حتی شگفت انگیز میگردد این است که بسیار از « قدرت فکر» در آدمی صحبت شده است وانگیز ه «عشق : نیز از دیگر چیزهائیست که بر قدرت « پیوند» افزوده وآنرا تا حد ی پیش برده است که برآن هیچگونه دلیلی را نمیتوان ارائه داد که علمی ویا عادی بنظر برسد.بااینکه باور کردنی نیست تاحدی اینگونه پیشآمدها بخصوص پیوند مادر وفرزند در زندگی بسیار اتفاق می افتد که از آن فیملها وگزارشهائی نیز در رسانه های بین اللملی دنیا پخش میگردد.
●پیوند ما تنها با زندگان نیست همه ما پیوندی ابدی با نیاکان و اسطوره های سرزمین خویش داریم . *ارد بزرگ●
فیلمهای حقیقی بسیاری نیز دراروپاودیگر نقاط دنیا نشان داده میشود که براساس حقیقت ساخته شده اند وعلمای روانشناسی نیزمیگویند بااینکه اینگونه اتفاقات ونتیجه ی آن چیزی بسیار شگفت انگیز است.اما واقعیت عملی نیز داشته است ومیگویند که اینگونه "پیوند های عاطفی "چنان قدرتی به طرفین می بخشد که بسیاری از کارهای غیر طبیعی وبدون پاسخ وبدون منطق اما واقعی را میتوان دیده وشاهد بود در واقع پیوند های عاطفی عمیقی چون پیوند مادر وفرزندیکی از زلال ترین وعمیق ترین پیوند هایست که بین دوفرد میتواند وجود داشته باشد و گوئی که بند های این "پیوند ابدی" بین قلب مادر وفرزند در آسمانها ریشه داشته وبه هیچ وجه ازمیان برداشتنی نیست .من خود نیز بعنوان یک مادر تجربه هائی داشته ام که گویای رابطه وپیوند عمیق عاطفی میان کودک ومادر است از جمله اینکه پیش آمده , کودکی درجای دیگری گریه میکند وبدل مادر میافتد که عین این مطلب زمانی برای من اتفاق افتاد که سرکار یکدفعه صدای گریه کودکم راکه از زمان کودکی بیش نبود شنیدم ونگران شدم لحظه ای بعد از مدرسه تماس گرفته گفتند لطفا بیائید دخترشما زمین خورده و ودست او آسیب دیده وبهتر است به دکتر برده شود ویادر منزل استراحت کند ومن بدنبال اورفته اورا به منزل بردم .اینگونه پیش آمد ها بسیار نیز برای دیگر مادران اتفاق افتاده است وهمان کلمه بدل مادر می افتد را معنا میدهد که ما درایران باآن آشنائیم اما کمتر دیگر کشورها به آن به دیده ای جدی نگاه میکنند ودر کنار آن پیوند حیوان وانسان است که باز بسیار دیده شده است که رابطه عاطفی تا بحدی بوده که گاه سگی , خوکی , پرنده ای باعث نجات صاحب خود با زبان بی زبانی بوده است وبرای نجا ت او یا از تلفن استفاده کرده ویا به بیرون رفته وکسی را با خود برای نجات صاحب خود به منزل آورده است و(لازم به ذکر است مه در پژوهش دیسکاوری خوک حیوانی بسیارباهوش حتی باهوشتر از سک ودیگر حیوانات شناخته شده است ) و برای مثال نمونه ای بود از زنی تنها در خانه ای بیرون ازمحوطه ی شهر که با خوک خود زندگی میکرده است وزن سکته میکند وبه زمین میافتد وخوک در مییابد که صاحب او حال مساعدی ندارد وازخانه خارج شده خود رابه راه اصلی ماشین رو میرساند ودر وسط جاده مینشیند ماشینی که از انجا رد میشود هرچه پیاده شده اورااز جاده کنار میزند کنارنمیرودوبا رگرفتن پاچه ی شلوار اومسیری را باو نشان میدهد سرانجام مرد راننده مشکوک میشود وبدنبال او راه میافتد وزن را درحال وخیمی پیدا کرده به امبولانس زنگ میزند وباین شکل از مرگ حتمی نجات پیدا میکند .این یک برنامه حقیقی بود کهبراساس حقیقت ساخته شده بودو من در سری برنامه هائی از حقایق وشگفتی های دنیا در تلوزیون نروژ شاهد آن بودم
● *پیوند پاک ، پیوندی ابدی است . ارد بزرگ
*پیوندمان را با یاد آوری سرشت نیکمان نیرومندتر سازیم . ارد بزرگ●
در پیونهای عمیق عشقی عاطفی واحساسی ست که فردی شادی وغم ,خوبی ها وبدیهای واحساسات زندگی واندیشه های خود را بااو شریک شود ودراین راستا بدنبال ایده آل زدگی خود خواهد بود.میدانید که در زندگی" «ایده آل» به معنی واقعی کلمه "وجود ندارد وهمه چیز وقتی دردیدگاه کسی ایده ال جلوه میکند که لااقل نیم بیشتری از خواسته های دورنی وفکری واحساسی خود را درآن می بیند وبا آنچه دراین میان بدست آورده یا احساسی که دراین زمینه در او تولید شده خود را یکی ببیند وافکار خود را نیز همگون با آنچه هست بیابد درنتیجه این جیز یا این شخص ایده آل او وتمامی خواسته های درونی او میشود زمانی این احساس تبدیل به عشقی پرشور میگردد وبا پیوندی نا گسستنی در قلب آدمی تبدیل به ریشه ای میگرددکه دل واحساس بی آن هرگز قادر به ادامه زندگی نیست .پیوند با هرانچه که باشد آنچنان رابطه عمیقی با قلب آدمی برقرار میکند که جدائی از آن برای شخص بسیار دردآور وغم انگیز خواهد بود وحتی تا پای جان باختن نیز میتواند اندوه پیوندی پیش برود چراکه بند ورشته ای پیوندهای حقیقی آنچنان است که گوئی در آسمانها این پیوند بسته شده باشد,اینگونه پیوندها ریشه در روح وقلب آدمی دارد ومختص به کسانی ست که بسیار عاطفی هستند ودر اشخاصی که دنیای آنان دنیائی خشک وبر اساس آمار و قوانین منطق وعلم دارند چنین چیزی حتی معنا نداشته واز گوش دادن به آنهم با لبخند ناباورانه ای برلب گذر کرده وزود نیز آن را فراموش میکنند ومعمولا انسانهائی خشک و جدی وسرد هستند که کمتر با معنای واقعی عشق وپیوند آشنائی دارند .آنهم در دنیائی که عشق بالاترین قدرتها را درزندگی انسان به نمایش گذاشته وبسیار از آن سخن گفته شده استزندگی کردن در دنیای دسرداینگونه افراد بحدی کسل کننده است که انسان خود را در چارچوبی از قالبهای هرمی مربع مستطیل ودینائی شاید سنگی وآهنی احساس میکند چرا که معنای پیوند دراینجا فقط امضائی برروی کاغذ بیش نبوده واگر عقد نامه ای باشد چه زن چه مرد دنیای سرد وکسل کننده ای را تنها بر مبنای قانونی ونه احساسی آن خواهند گذراند که هرچه برای همانجام میدهند تنها بر اساس وظیفه است نه از سر مهر وعشق ومعنائی والا چون پیوند. چه اگر پیوندی باشد دل بریدن بسیار دردناک وبی آن سر کردن بسیار دهشتناک خواهد بود
●یک پیوند پاک ، فرو ریزی دهشتناکی ست . ارد بزرگ بریدن
●_قیصر امین پور":فوت وفن عشق●
پیش بیا ! پیش بیا ! پش تر
تا که بگویم غم دل بیشتر
دوست ترت دارم از هرچه دوست
ای تو بمن از خودمن خویشتر
دوست تر از آنکه بگویم چقدر
بیشتر از بیشتر از بیشتر
داغ ترا ازهمه دارا ترم
درد ترا از همه درویش تر
هیچ نریزد بجز از نام تو
بر رگ من گر بزنی نیشتر
فوت وفن عشق به شعرم ببخش
تا نشود قافیه اندیش تر*
●از قیصر ا مین پور●
ازنمونه اینگونه پیوندها در علم روانشناسی موارد بسیاری شناخته شده وحتی هریک اسمی نیز بخود دارد میان آدمی با مورد پیوندی او از جمله موارد شناخته شده ایست که گونه های متفاوتی از آن ذکرونوشته شده است. ازموارد دیگر تله پاتی ست که نمونه ی آنرااز ویکیپدیای نروژ برایتان آورده وترجمه میکنم تارابطه پیوند ذهنی وروحی را بهتر توضیح داده باشم
●(= Telepati =تله پاتی ●*)
Telepati, også kalt tankeoverføring og tankelesning, er det å få vite om en annen persons tanker og følelser uten å bruke kjente sanser, det vil si oppnå direkte mental kontakt med en annen person uten at man meddeler seg ved hjelp av språk, koder, tegn eller andre fysiske signalformer.
Studier av telepati er en viktig del av parapsykologien, et fag der en bedriver systematisk forskning på overnaturlige fenomener, særlig ekstrasensorisk persepsjon. Gjennom årene er det blitt utført flere vitenskapelige eksperimenter uten at man har klart å påvise at telepati virkelig eksisterer. Positive resultater har senere vist seg å bero på metodefeil, eller de har ikke latt seg repetere av uavhengige forskere. Dette gjør at studier av telepati generelt betraktes som en pseudovitenskap. Telepati er imidlertid beskrevet i mange religiøse tekster, og innen skjønnlitteraturen, først og fremst innen science fiction og fantasy.
Telepati som underholdningstriks kalles vanligvis tankelesning og foregår ved at en tryllekunstner skal gjette hva en tilfeldig person blant publikum har tenkt. Ofte får tankeleseren hjelp av et medium som er hans eller hennes assistent og som skal formidle tankene fra publikummeren. Slike tryllekunstnere kan benytte et skjult kodespråk mellom tankeleser og medium, avtalt spill med en tilsynelatende tilfeldig tilskuer, god kjenneskap til å se og tolke små, psykologiske reaksjoner og manipulering av offerets underbevissthet gjennom avledninger og antydninger. Ikke sjelden bruker en også fingerferdighet, for eksempel for å bytte ut lapper der en på forhånd skal ha skrevet svaret. Underholdning med tankelesing, hypnose og andre «paranormale» fenomener kan omtales som mentalisme.
کلیک کنید(ترجمه: اینجا را نیزببین=*Se også [rediger]
سایت ویگی پدیا:
http://no.wikipedia.org/wiki/Telepati
" ترجمه فارسی /نروژی":
Telepati, også kalt tankeoverføring og tankelesning, er det å få vite om en annen persons tanker og følelser uten å bruke kjente sanser, det vil si oppnå direkte mental kontakt med en annen person uten at man meddeler seg ved hjelp av språk, koder, tegn eller andre fysiske signalformer.
Studier av telepati er en viktig del av parapsykologien, et fag der en bedriver systematisk forskning på overnaturlige fenomener, særlig ekstrasensorisk persepsjon. Gjennom årene er det blitt utført flere vitenskapelige eksperimenter uten at man har klart å påvise at telepati virkelig eksisterer
««تله پاتی »= که انرا انتقال فکری وخواندن فکر یکدیگر نیز بین دوفردمیخوانندودرمورد کسانی ست که قادر باشند کر واندیشه شخصی دیگر را خوانده وافکارذهن اورا دریافته واحساسات اورا درک کند بدون اینکه از احساس های شناخته شده موجود در بدن آدمی استفاده کرده باشد,درواقع و از احساس حس ششم خود ویا احساسات ناشناخته ومرموز وناشناسی برای این کار بهره میجوید که هنوز مبنای دقیق وواقعی آن بر کسی روشن وآشکار نیست واین یک ارتباط کاملا مستقیم میان ذهن با ذهن است وبدین شکل است که انسان فکر واحساس شخص را بدون نیاز به صحبت کردن یا تبادل فکری یا حتی اشاره وعلامتی و بدون هرنوع حالت فیزیکی دریابدو از آن آگاه وباخبر شود بدون گرفتن حتی سیگنال یا اشاره یا مواردی مانند این درطی سالهای گذشته نیز اطلاعات علمی بسیاری دراین زمینه نیز بدست آمده است .« تله پاتی » یکی از بخشهای مهم تدریس وآموزش دانشجویان در علم روانشناسی می باشد.رشته ای که با تحقیقات سیتماتیک( یعنی با یک سیستم مخصوصیا بطوری سیتم وار ومتداوم), از دنیای ماورالطبیعه وناشناخته وغیر طبیعی وبخصوص از احساسات ششم واحساسهای ناشناخته موجود در آن, دراین رشته اموزش وآگاهی داده میشود.
eksperimenter uten at man har klart å påvise at telepati virkelig eksisterer. Positive resultater har senere vist seg å bero på metodefeil, eller de har ikke latt seg repetere av uavhengige forskere. Dette gjør at studier av telepati generelt betraktes som en pseudovitenskap. Telepati er imidlertid beskrevet i mange religiøse tekster, og innen skjønnlitteraturen, først og fremst innen science fiction og fantasy.
تحقیقاتی که بر اساس آن صورت گرفته اشت , نشان داده است که اینگونه تجربیات از طریق اشخاص به شکلی ست,ایشان قادر به این نیستندکه آنرا به وضوح ثابت کنندوهنوز علم روانشناسی وبا تحقیق پژوهشگران این علم قادر این نبوده اند که حقایق تله پاتی را بصورت عملمی افشا کرده وبه پژوهش بیشتری دراین باب ادامه میدهند و تحقیق دراین امر همچنان ادامه داردامانتیجه های مثبتی نیز نشان داده است که متد وروشهای شناخت دراین تحقیقات ,اشتباه بوده است ویااینکه, اینگونه افراد اجازه نداده اند که از طریق محققین وپژوهشگران غیر وابسته مجددا وبصورت تکراری, دوباره اینگونه تحقیقات بروی آنان صورت بگیرد . در نتیجه تحقیقات درمورد تله پاتی بصورت مداوم به شکل تحقیقاتی صورت گرفته است که مداوم در میان آن وقفه هائی ایجاد گردیده وبشکل مرتب برای رسیدن به نتیجه گیری نهای هرگز کامل نبوده یا به اتمام نرسیده است
"تله پاتی "از سوی بسیاری از دین های مختلف به شکل خود تعریف شده ای به مناسبت همان دین ,نوشته یا تفسیر شده است وگاه همراه با ادبیات وشعر نیز به تفسیر آن پرداخته انداما بیشترو دردرجه اول, بیش از هرچیزی انرا درشکل " وحشت آور و تخیلی" به تعریف نشسته اند.
Telepati som underholdningstriks kalles vanligvis tankelesning og foregår ved at en tryllekunstner skal gjette hva en tilfeldig person blant publikum har tenkt. Ofte får tankeleseren hjelp av et medium som er hans eller hennes assistent og som skal formidle tankene fra publikummeren..
حتی «تله پاتی» به شکل یک نوع "جادو وشعبده بازی "نیز بکار گرفته ویا تعریف شده است و خواندن افکار از طرف شخصی جادوگر یا شعبده باز یا فالگیر درمیان تماشاچیانی نیز صورت گرفته است که افکار آنان را خوانده وبرای ایشان بازگو میکردند. ومعمولا هم اینگونه افراد که به خواندن افکار دیگران می پرداخته انداز طریق واسطه یا رابطی که بااین زن و آن مرد مورد نظر درارتباط بوده اند ,اطلاعات لازمه درمورد آن شخص راازاو دریافت کرده ومجدد برای همان او بازگو میکردند وباعث شگفتی آن شخص وتماشاگران میشدند و به زبان ساده نوعی کلاهبرداری وحقه بازی درکار این افراد بوده است و بواقع از قدرت واقعی « تله پاتی» استفاده نمی شد.
Slike tryllekunstnere kan benytte et skjult kodespråk mellom tankeleser og medium, avtalt spill med en tilsynelatende tilfeldig tilskuer, god kjenneskap til å se og tolke små, psykologiske reaksjoner og manipulering av offerets underbevissthet gjennom avledninger og antydninger. Ikke sjelden bruker en også fingerferdighet, for eksempel for å bytte ut lapper der en på forhånd skal ha skrevet svaret. Underholdning med tankelesing, hypnose og andre
«paranormale» fenomener kan omtales som mentalisme
درواقع اینگونه رفتارهای جادوگرانه وبقولی پیشگویی کردنها از طریف سیگنالها ونشانه ی نادیدنی از طریق همگان دیده نمیشد ما بین شخص پیشگو و شخص واسطه ورابط میان او ,وفرد سوم که افکارش خواده میشد صورت میگرفت وگاه از چیرهای اتفاقی بجا یا نزدیک با روحیه شخص وهمچینین از روانشناسی در سطح ساده ای نیز دراین میانه استفاده میشد وبه شکل موذیانه وهنرمندانه وتردستی های فکری به مغلطه ی فکری تماشاچی وشخص مورد نظر استفاده نیشد که بیشتر به حقیقت نزدیک بوده وبهتر بتواند در باور دیگران جا بگیرد که این خواندن فکر از سوی پیشگو ویا جادوگر یا شعبده باز حقیقی بنظر بیاید وبندرت پیش می آمد که در اینگونه پیشگوئی هابین پیشگوو وشخص پشت صحنه ی اوکه بااو" همکاری" داشته , کاغذ کوچکی رد وبدل شودکه در آن اطلاعات لازمه درمورد فرد به پیشگو داده شود وگاه از شکلهای مختلف روانشناسی چون هیپنوتیزم نیز دراینگونه نمایشها استفاده گردیده است وشخص پیشگو تا حدی با علم روانشناسی نیز آشنا بوده است و از مِتُد وروشهائی چون چگونگی " روح وروان وحالات فردی شخص "درحد روانشناختی ساده ای اورا میشناخته وبا این روش قادر به خواندن فکر وحتی شناخت محدودی از روان او وبازگوئی بخشی و نمونه هائی از شخصیت آن فرد هم او ودیگران را فریب داده وشخص مورد نظر را نیز باین باور برساند که فکر او را بدرستی میتواند بخواند وبه واقع به شکل نوعی کلاهبرداری ازاین علم استفاده شده است .«پایان ترجمه متن ویکی پدیا » ●
" تله پاتی " و قدرت آن امروزه بخوبی شناخته شده است در دنیای طب وروانشناسی ودر وابستگی فکری دو شخص ممکن است این علم تا بدانجا پیش رود که حتی درد یکدیگر رادر فاصله ای دور حتی یکی دریک شهر ودیگری در شهر یا کشوری دیگر احساس کند واین قدرت انتقال بخاطر نزدیگی بسیار عمیق آن دو فرد است که نمونه های آن تا در بسیاری از مقالات روانشناسی وکتب روانشناسی بررسی و تحقیق شده و ثابت گردیده است که بااینکه احساسی ناشناخته وماورالطبیعه وناشناسی ست که نمیتوان آنرا توضیح داده وبه نوعی از احساسات بشری وابسته نمود وانرا نیز جز احساسات دیدنی وقابل درک بشر به حساب آورداما چیزیست که وجود دارد وعلم نیز با اینکه نمیتواند بدرستی آنرا تعریف نماید آنرابعنوان یک پدیده واقعی وحقیقی در انسان پذیرفته است وهیچ چیزی نمیتواند عامل چنین "احساس ژرفی" در انسان یا بین دوفرد باشد مگر "پیوند عمیقی" که به یاری از آن این دوشخص میتوانند کاملا از روحیه هم خبر داشته باشند دوقلوها دیگر نمونه های پیوند احساسی در همه شکل پیوند هستند بطوری که احساس درد بر یکی آنقدر در افراد,دوقلو دوم واضح به ثبت میرسدوچنان احساس میگردد که دوقلوها کاملا میدانند اگرآن دیگری اشک میریزد حتی چرا گریه میکند واگر دردی دارد در کدامین قسمت بدن است واگر فکری دارد وتصمیمی آن فکر ونقشه چیست وعین همین موضوع در زندگی افراد عادی با پیوندی عمیق نیز واقعیت دارد که من خود نمونه هائی رادر زندگی شخصی خودتجربه کرده ام کهازگفتن یکایک این تجارب جهت آنکه متن طویل وخسته کننده نشود صرفنظر میکنم از نمونه حالات احساسی پیوند رادر این" شعر حافظ "میتوانیم بخوبی تصویر سازی کینم:
بعد ازاین دست منو دامن آن سرو بلند
که ببالای چمن از بُن وبیخم برکند
حاجت مطرب ومّی نیست تو برقع بگشا
که برقص آوردم آتش رویت چو سپند
هیچ روئی نشود آئینه ی حجله ی بخت
مگر آن روی که مالند در آن سُم سمند
گفتم اسرار غمن, هرچه بّود گو میباش
صبرازاین بیش ندارم چکنم تاکی وچند؟َ
کُش آن اهوی مشکین مرا ای صیاد
شرم از آن چشم سیه دارو مَبندش به کَمند
من خاکی که ازاین در نتوانم برخاست
از کجا بوسه زنم بر لب آن قصر بلند
با زمستان دل ای آهوی مشگین «حافط»
زآنکه دیوانه همان بّه که بّود اندر پند
_____ حافظ شیرازی _____
از دیگر گونه های آن پیوندهای عاطفی عمیق بین افرادی که ازهم دور شده ولی همچنان ذهن وفکر واحساس فرد با آن شخص همراه است وهرچه براو میگذرد هم بمانند الهامی بدل شخص می افتد هم حتی دردها وناراحتیها واتفاقات رخ داده بر او به مانند وحی خبر داده میشود من خود نیز اینگونه پیدیدههائی را تجربه کردم .درهر شکل پیوند چیزی بسیار عمیق وحتی ماوالطبیعه ایست که آدمی را انگونه بخود وابسته نگاه میدارد که فقدان وجود این پیوند دردناکترین غم روحی وقلبی انسانی گشته وذهن ودل را بگونه ای دردناک آزار میدهد ,درعین حال که این احساسی بسیارقدرتمند باارزش ونافذ ودوست داشتنی ست واما این پیوند وعشق است که با وجود دوری هاوجدائی ها باز قلبی را به قلبی بندمیزند وایشان را از حال هم باخبر میسازد ویا حتی دردی میشود که باعث دق کردن ومرگ از غصه یکی ازایندو میشود. وگاه این شکل ازجدائی همانند مرگی ست که حتی اگر در واقع امر, به مرگ منتهی نشود ,باعث مرگ روحی ودرونی شخص میشود وبه هیچ عنوان راه حلی براین درد یافت نمیشود تا التیام درد واندوه آن دل وآن شخص گردد مگر انسان بطور کامل ریشه های خود را باهمه آنچه گذشت قطع نموده وسعی نماید هرگونه چیزی را که یاد آوری این پیوند رادر پی دارد بطور کامل ازخود دور کندوحتی اگر لازم باشد محیط ومکانی را که در آن زندگی میکند یا درانجا خاطرات او را حفط میکند ترک کرده ودرجای دیگری سکنی گزیند که درهرقدم وهرنگاه وهرلحظه با دیدن ویاداوری خاطرات او و آثار او ویا چیزهائی چون هدایا یا مثلا لباسها ویا هرچه که بنوعی مربوط باو میشود راازخود دور کند. در باب مرگ یکی از دوشخص که کسی ازایندو بدلایلی فوت میکندچنانچه که پیوندعمیقی درمیان آنان وجود داشته ,معمولا دیگران همین روش را بکار برده وتمام خاطارتی را که ازاو میتواند باعث شخص عزادار باشد ازاو دور میکنند ولوازم وخاطرات شخصی آن فرد را از نگاه کسی که داغدار اوست دور کرده وسعی میکنند تا او رابدین شکل التیام خاطری دهند وحتی تا تغییر محل زندگی نیز پیشروی میکنند که اشیای آن شخص و پس ازجمع آوری لوزام او نیز جای خالی آنها واتاقهاومکانها ومحلی را که بگونه ای باعث یادآوی خاطره فرد از دنیا رفته رالااقل تغییر دهند تا کمتر اندوه ویاد ازدنیا رفته ای در جلوی چشم شخص داغدارباقی مانده باشد, واین روشی است که روانشناسان برآن اعتقاد داشته ومعتقدند تنها راه کمتر کردن درداو انجام دادن همین گونه کارهاست و بدین شکل برای کسی که شوهر , همسر یا فرزند خود رااز دست داده رفت وآمد درخانه ومحل زندگی ,ساده ترشده وآرام گرفتن وتسکین او ازاین درد واندوه به سرعت بیشتری انجام میگیرد.
اما در باب عشق نیز در دل عاشقی که پیوندی ناگسستنی با کس دارد آنقدر این خاطرات عمیق هستند که عاشق قادر به قبول ازدست دادن اینگونه خاطره ها واشیا متعلق باو نیست ,درصورتی که تنها راه برای رهائی محبوبی که دیگر متعلق به او نیست ویا برای همیشه ازاو جدا شده است همین است تاکه از چنین دردی باجدائی کامل ومطلق از همه ی خاطره ها , خود را التیام داده وتسکین پیدا کرده وزندگی خود را مجدد از سرگرفته وادامه دهد زیرا چه به مرگ باشد چه جدائی نشسیتن بر مزار کسی با یادها وخاطره ها یا خلوت کردن بادرد عشقی در همه ی عمر , عمری که یکبار نیز یبیشتر نخواهد بود جز شکست دائمی برای شخص وافسردکی مدام چیز دیگری را در پی نخواهد داشت , هرچند که گاهی پیوند های بسیار عمیق با اینکار نیز قطع نمی گردد و پس از سالها همچنان دل شخص بیاد اوست ودردرون از حال وروز عشق خود نیزهمواره با خبر است حتی اگر او را نبیند وهمین باعث میگردد که هرگونه تلاش برای فراموشی بی ثمر گردد.
____ می بازمت */ آبی عشق من* ____
می بازمت به هیـچ,آری به هیـچ وهیـچ
آنگه که قلب من سرشار عاشـقی ست
میگریمت به درد, آری به اشـک ِسوز
آنگه که روح من,آبی تر از تو بود
...
در قطره ها ببین , این قطره های اشک
صادقترین سکوت ، در حرف قطره بود
میخواندمت به عشق ,آنگه که راه تو
همراه من نبود
...
آگـه نشـد دلم , بار دگر زغـم
تکرار قصه بود ,این دم دوباره هـم
آری بپـای دل , میسـوزم وسـکوت
بُغضی دوباره داشت ,در خلوت وجود
....
آخر چه گویـمت ؟؟! میترسم از نگاه
شاید که چشم من ,خواند ترا به آه
میترسم از کلام,از واژه های درد
ترسم بسوزدت , ترسم بسوزیم
...
غمگین تر از دلم,امشب کسی نبود
آری دوباره عشق ,( من را زمن ربود)
گفتی که رازتوست ,این عشق آتشین
آه ای خدا ... خدااا,اشک مرا ببین
....
کردم گنه مگر؟,در شور عاشقی
جز راز عاشقی , چیزی زمن نبود
در آشیان شعر,در کُنج خلوتم
آغوش شعر من,شد تکیه گاه من
....
با من کسی نبود ,جز واژه و قلم
خلوت چه خلوتی , سرشار درد وغم
اما به خلوتم ,گه دل نفـس کشـید
گه شور گریه ها,نقشی دگر کشـید
....
شـدحامی دلم ,هر واژه در سکوت
میراث من ز دهر, جز خلوتی نبود
اُنسـی شـبانه بود,در کنج خلوت
از چه زدی,چرا؟,این خلوت بهم؟
...
می بازمت کنون ,درمانده, بیقرار
میمیرم از درون ,درعین انتظار
میسـوزم از درون,اما به آشکار
روحم هــلاک غم,در آتش وشرار
...
اشکم بپای تو,آری برو ... برو
بی یک نگه به پشت ,در راه خودبرو !
...
میگریمت کنون ,درمرزی از جنون
میخواهمت زدل ,در چشم پر ز خون
میگویـمت ترا ,در اوج عاشـقی
:"آبی عشــق من" پرواز من توئی
...
اما قفس مرا در بست وساده گفت
از خلوت قفـــس , جائی دگر مرو
اینجا حریم توست ,تنهائی و قلم
شعرت بخوان به عشق, دنیا بهم مزن
...
شــکم بپــای تو ,آری برو ... برو
اینک که با خلوص دل , دل داده ام بتو
● فرزانه شیداـ ۲۶دیماه 1385 ____
پیوند از پس تنهایی رخ می دهد ، ارزش می یابد و توان را چندین برابر می کند ، پس باید هر پیوند پاکی را شاد باش گفت . ارد بزرگ
پیوند پاک ، پیوندی ابدی است . ارد بزرگ
کسی که می ماند و نمی پرد به یک راز بزرگ آگاه گشته و آن فلسفه پرواز است. ارد بزرگ
بریدن یک پیوند پاک ، فرو ریزی دهشتناکی ست . ارد بزرگ
پیوندمان را با یاد آوری سرشت نیکمان نیرومندتر سازیم . ارد بزرگ
پیوند ما تنهابازندگان نیست همه ماپیوندی ابدی با نیاکان واسطوره های سرزمین خویش داریم.ارد بزرگ
پایان فرگرد پیوند
__●__به قلم : فرزانه شیدا __●__
اسلو - نروژ
نبرد جز اجلی قلب مرا زین پیوند
توبدیوانگیم باز بخند وبه جفا
دیده را بردیوانه ی عاشق بربند
من نگاهم به درو دیده پر از اشک غم است
تو مرا درغم خود اینهمه غمگین مپسند
فرزانه شیدا
● بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ ●
● فرگرد پـیوند●
سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور
شنیدم که بر لحن خنیاگری
به رقص اندر آمد پری پیکری
ز دلهای شوریده پیرامنش
گرفت آتش شمع در دامنش
پراگنده خاطر شد و خشمناک
یکی گفتش از دوستداران، چه باک؟
تو را آتش ای یار دامن بسوخت
مرا خود به یکباره خرمن بسوخت
اگر یاری از خویشتن دم مزن
که شرک است با یار و با خویشتن
چنین دارم از پیر داننده یاد
که شوریدهای سر به صحرا نهاد
پدر در فراقش نخورد و نخفت
پسر را ملامت بکردند و گفت
از انگه که یارم کس خویش خواند
دگر با کسم آشنایی نماند
به حقش که تا حق جمالم نمود
دگر هرچه دیدم خیالم نمود
نشد گم که روی از خلایق بتافت
که گم کرده خویش را باز یافت
پراگند گانند زیر فلک
که هم دد توان خواندشان هم ملک
زیاد ملک چون ملک نارمند
شب و روز چون دد ز مردم رمند
قوی بازوانند و کوتاه دست
خردمند شیدا و هشیار مست
گه آسوده در گوشهای خرقه دوز
گه آشفته در مجلسی خرقه سوز
نه سودای خودشان، نه پروای کس
نه در کنج توحیدشان جای کس
پریشیده عقل و پراگنده هوش
ز قول نصیحت گر آگنده گوش
به دریا نخواهد شدن بط غریق
سمندر چه داند عذاب الحریق؟
تهیدست مردان پر حوصله
بیابان نوردان بی قافله
ندارند چشم از خلایق پسند
که ایشان پسندیده حق بسند
عزیزان پوشیده از چشم خلق
نه زنار داران پوشیده دلق
پر از میوه و سایه ور چون رزند
نه چون ما سیهکار و ازرق رزند
بخود سر فرو برده همچون صدف
نه مانند دریا برآورده کف
نه مردم همین استخوانند و پوست
نه هر صورتی جان معنی در اوست
نه سلطان خریدار هر بندهای است
نه در زیر هر ژندهای زندهای است
اگر ژاله هر قطرهای در شدی
چو خرمهره بازار از او پر شدی
چو غازی به خود بر نبندند پای
که محکم رود پای چوبین ز جای
حریفان خلوت سرای الست
به یک جرعه تا نفخهٔ صورمست
به تیغ از غرض بر نگیرند چنگ
که پرهیز و عشق آبگینهست و سنگ
ــــــ بوستان سعدی ـــــ
در نمونه های شناخته شده ی پیوند ما با 5 پنج) نوع از پیوند بیش ازدیگر پیوند ها اشنائی داریم
۱ _ «پیوند »مادر وفرزند
۲_ احساس مشترک بین دوقلوها
۳_شکل سوم« پیوند عشقی » میان دوفرد
۴ـ« پیوند عشقی واحساسی یا عاطفی.... مابین یک فرد با فرد دیگری که در جهان باقیست»
۵ـ یک انسان با یک حیوان است
مانیز هریک ازاین نمونه ها را مورد بررسی قرار خواهیم داد:ازنمونه اینگونه پیوندها که از نمونه ای شناخته شده آن است پیوند مادر وفرزندیست که بسیار از آن شنیده ایم و نمونه های بسیاری از یک پیوند احساسی عمیق وعاطفی که چون ریسمان یا بندی قوی مابین مادر وفرزنده برقرار است را در تجربه های زندگی خود یا دیگران, دیده ,خوانده یا شنیده ایمواین احساس عاطفی واین پیوند روحی وقلبی آنقدر عمیق وژرف وزیباست که گاه باعث بسیاری از پدیده های شگفت انگیزاحساسی شده است که آن را حتی نمیتوان بگونه ای منطقی معنا ویا تعبیر وتفسیر نمود وگاه دارای چنان قدرت شگفت انیزی نیز می باشد که آدمی راانگشت بدهن نشان میدهد از نمونه آن پروگرامی بود که دراین رابطه در تلوزیون دیدم و مادری لاغر اندام وضعیف الچثه بود که فرزند بسیار کوچکش وتپل وشیطان خود که بتازگی چهار دست وپا راه میرفت درحیاط خانه با مادر روی چمنها بازی میکرد ومادر درحال باغبانی خانه بود که همسایه با اتومبیل جیپ بزرگ وسنگین خود در همسایگی آنان به پارکینگ جلوی خانه خود آمده اتومبیل را پارک میکند واز انجا که در بیشتر کشورهای اروپائی دیوارهای خانه ها را گل وبوته مابین حیاطها جدا میکند ویا کاشی کاری وسنگریزه ای که در جای مرزمابین دوخانه می ریزند پس از پارک ماشین بسوی خانه میرود بی آنکه بداند ترمز دستی کشیده نشده است ودرحالی که آن جبپ آرام آرام بسوی عقب وبطرف خیابان اصلی درحال رفتن بود ,کودک که توجه اش به اتومبیل وصدای آن جلب شده بود,در فاصله ی یک لحظه سرگرم شدن مادر چهار ودست وپا از مادر دورشده بسوی پارکینگ رفته ودرست به زیر ماشین میرود مادر بناگاه متوجه میشود وبسوی فرزند میدود اما امکان اینکه به زیرماشین در حال حرکت رفته, کودک را بیرون بیاورد واز احساس عمیق ترس وناچاری به پشت ماشین دویده وبه تنهائی درحالی که همسایه را فریاد میزده پشت اتومبیل جیپ سنگین را گرفته با دودست باچنان قدرت خارق العاده غیر قابل باوری جیپ رااز دوچرخ عقب بلند میکند که در حال طبیعی برای یک مرد بسیار قوی نیز بدین سرعت یا بدون گرم کردن خود اینگونه کاری ممکن نیست وهمسایه که فریاد را میشنیده بیرون می آید اما کودک بدون اینکه بداند چه خطری ازاو گذشته است از زیر جبپ واز طرف دیگر آتن از سروصدای مادر بیرون آمده ودر کنار اتومبیل هراسان مینشیند وبه مادر خیره میشود مادر از ترس اینکه مبادا اکنون که اودستهایش بند است مجدد بچه به زیر جیپ رفته در زیر چرخها بماند همانطور ماشین را بالا نگه میدارد تا همسایه بانها رسیده ودرماشین را گشود وترمزدستی آنرا پائین کشیده وترمز دستی راقفل میکند بر این رخ داد,هیج دلیل قابل درک ومنطقی یاعلمی نمیتوان در واقعیات علمی پیدا نمود که گویای این باشد که چگونه چنین چیزی ممکن است اما در بسیاری از گفته های بزرگان دیده ام که انسان با قدرت اراده وقتی با چنین « پیوند عمیق مادر وفرزند »که سرشار از عشقی آسمانی ست بیش ازاینها نیز بوده است وحتی جالب تر اینکه بااین حادثه ای ازهیچگونه درد در بازو های مادر یا کمردرد یا امثال این برای مادر رخ نداده است ومتخصصین امور باینگونه حوادث غیر طبیعی , این پیشآمد وانجام اینکار را از مادری لاغر اندام وضعیف الجثه چیزی غیر عادی نمیدانند چراکه ثابت شده است که انسان در شرایط بسیار استثنائی از قدرتهای ماورالطبیعه ای قادر به استفاده بوده است که خود نیز نمیدانسته که دراو چنین چیزی وجود دشته است وانگیزه ی نجات از آن شرایط یا اجبار زمان وعشق یدید وقوی مادری او را وادار باینکار کرده است که ازاین شرایط به هر شکل خواستار بیرون آمدن باشد ودر نتیجه برای او ممکن شده است که خود را آزموده وحتی به نتیجه ی جالب آن نیز که انجام کاری خارج از قدرت انسانی او بوده است ,موفق گردد و درواقع تنها لزوم واجبار وشرایط موقعیت آن لحظه باعث گردیده است که او از خود بیش از آنچه همیشه انتظار داشته طلب کند وبدین شکل موفق به انجام کاری فوق العاده یا خارق العاده یا حتی شگفت انگیز میگردد این است که بسیار از « قدرت فکر» در آدمی صحبت شده است وانگیز ه «عشق : نیز از دیگر چیزهائیست که بر قدرت « پیوند» افزوده وآنرا تا حد ی پیش برده است که برآن هیچگونه دلیلی را نمیتوان ارائه داد که علمی ویا عادی بنظر برسد.بااینکه باور کردنی نیست تاحدی اینگونه پیشآمدها بخصوص پیوند مادر وفرزند در زندگی بسیار اتفاق می افتد که از آن فیملها وگزارشهائی نیز در رسانه های بین اللملی دنیا پخش میگردد.
●پیوند ما تنها با زندگان نیست همه ما پیوندی ابدی با نیاکان و اسطوره های سرزمین خویش داریم . *ارد بزرگ●
فیلمهای حقیقی بسیاری نیز دراروپاودیگر نقاط دنیا نشان داده میشود که براساس حقیقت ساخته شده اند وعلمای روانشناسی نیزمیگویند بااینکه اینگونه اتفاقات ونتیجه ی آن چیزی بسیار شگفت انگیز است.اما واقعیت عملی نیز داشته است ومیگویند که اینگونه "پیوند های عاطفی "چنان قدرتی به طرفین می بخشد که بسیاری از کارهای غیر طبیعی وبدون پاسخ وبدون منطق اما واقعی را میتوان دیده وشاهد بود در واقع پیوند های عاطفی عمیقی چون پیوند مادر وفرزندیکی از زلال ترین وعمیق ترین پیوند هایست که بین دوفرد میتواند وجود داشته باشد و گوئی که بند های این "پیوند ابدی" بین قلب مادر وفرزند در آسمانها ریشه داشته وبه هیچ وجه ازمیان برداشتنی نیست .من خود نیز بعنوان یک مادر تجربه هائی داشته ام که گویای رابطه وپیوند عمیق عاطفی میان کودک ومادر است از جمله اینکه پیش آمده , کودکی درجای دیگری گریه میکند وبدل مادر میافتد که عین این مطلب زمانی برای من اتفاق افتاد که سرکار یکدفعه صدای گریه کودکم راکه از زمان کودکی بیش نبود شنیدم ونگران شدم لحظه ای بعد از مدرسه تماس گرفته گفتند لطفا بیائید دخترشما زمین خورده و ودست او آسیب دیده وبهتر است به دکتر برده شود ویادر منزل استراحت کند ومن بدنبال اورفته اورا به منزل بردم .اینگونه پیش آمد ها بسیار نیز برای دیگر مادران اتفاق افتاده است وهمان کلمه بدل مادر می افتد را معنا میدهد که ما درایران باآن آشنائیم اما کمتر دیگر کشورها به آن به دیده ای جدی نگاه میکنند ودر کنار آن پیوند حیوان وانسان است که باز بسیار دیده شده است که رابطه عاطفی تا بحدی بوده که گاه سگی , خوکی , پرنده ای باعث نجات صاحب خود با زبان بی زبانی بوده است وبرای نجا ت او یا از تلفن استفاده کرده ویا به بیرون رفته وکسی را با خود برای نجات صاحب خود به منزل آورده است و(لازم به ذکر است مه در پژوهش دیسکاوری خوک حیوانی بسیارباهوش حتی باهوشتر از سک ودیگر حیوانات شناخته شده است ) و برای مثال نمونه ای بود از زنی تنها در خانه ای بیرون ازمحوطه ی شهر که با خوک خود زندگی میکرده است وزن سکته میکند وبه زمین میافتد وخوک در مییابد که صاحب او حال مساعدی ندارد وازخانه خارج شده خود رابه راه اصلی ماشین رو میرساند ودر وسط جاده مینشیند ماشینی که از انجا رد میشود هرچه پیاده شده اورااز جاده کنار میزند کنارنمیرودوبا رگرفتن پاچه ی شلوار اومسیری را باو نشان میدهد سرانجام مرد راننده مشکوک میشود وبدنبال او راه میافتد وزن را درحال وخیمی پیدا کرده به امبولانس زنگ میزند وباین شکل از مرگ حتمی نجات پیدا میکند .این یک برنامه حقیقی بود کهبراساس حقیقت ساخته شده بودو من در سری برنامه هائی از حقایق وشگفتی های دنیا در تلوزیون نروژ شاهد آن بودم
● *پیوند پاک ، پیوندی ابدی است . ارد بزرگ
*پیوندمان را با یاد آوری سرشت نیکمان نیرومندتر سازیم . ارد بزرگ●
در پیونهای عمیق عشقی عاطفی واحساسی ست که فردی شادی وغم ,خوبی ها وبدیهای واحساسات زندگی واندیشه های خود را بااو شریک شود ودراین راستا بدنبال ایده آل زدگی خود خواهد بود.میدانید که در زندگی" «ایده آل» به معنی واقعی کلمه "وجود ندارد وهمه چیز وقتی دردیدگاه کسی ایده ال جلوه میکند که لااقل نیم بیشتری از خواسته های دورنی وفکری واحساسی خود را درآن می بیند وبا آنچه دراین میان بدست آورده یا احساسی که دراین زمینه در او تولید شده خود را یکی ببیند وافکار خود را نیز همگون با آنچه هست بیابد درنتیجه این جیز یا این شخص ایده آل او وتمامی خواسته های درونی او میشود زمانی این احساس تبدیل به عشقی پرشور میگردد وبا پیوندی نا گسستنی در قلب آدمی تبدیل به ریشه ای میگرددکه دل واحساس بی آن هرگز قادر به ادامه زندگی نیست .پیوند با هرانچه که باشد آنچنان رابطه عمیقی با قلب آدمی برقرار میکند که جدائی از آن برای شخص بسیار دردآور وغم انگیز خواهد بود وحتی تا پای جان باختن نیز میتواند اندوه پیوندی پیش برود چراکه بند ورشته ای پیوندهای حقیقی آنچنان است که گوئی در آسمانها این پیوند بسته شده باشد,اینگونه پیوندها ریشه در روح وقلب آدمی دارد ومختص به کسانی ست که بسیار عاطفی هستند ودر اشخاصی که دنیای آنان دنیائی خشک وبر اساس آمار و قوانین منطق وعلم دارند چنین چیزی حتی معنا نداشته واز گوش دادن به آنهم با لبخند ناباورانه ای برلب گذر کرده وزود نیز آن را فراموش میکنند ومعمولا انسانهائی خشک و جدی وسرد هستند که کمتر با معنای واقعی عشق وپیوند آشنائی دارند .آنهم در دنیائی که عشق بالاترین قدرتها را درزندگی انسان به نمایش گذاشته وبسیار از آن سخن گفته شده استزندگی کردن در دنیای دسرداینگونه افراد بحدی کسل کننده است که انسان خود را در چارچوبی از قالبهای هرمی مربع مستطیل ودینائی شاید سنگی وآهنی احساس میکند چرا که معنای پیوند دراینجا فقط امضائی برروی کاغذ بیش نبوده واگر عقد نامه ای باشد چه زن چه مرد دنیای سرد وکسل کننده ای را تنها بر مبنای قانونی ونه احساسی آن خواهند گذراند که هرچه برای همانجام میدهند تنها بر اساس وظیفه است نه از سر مهر وعشق ومعنائی والا چون پیوند. چه اگر پیوندی باشد دل بریدن بسیار دردناک وبی آن سر کردن بسیار دهشتناک خواهد بود
●یک پیوند پاک ، فرو ریزی دهشتناکی ست . ارد بزرگ بریدن
●_قیصر امین پور":فوت وفن عشق●
پیش بیا ! پیش بیا ! پش تر
تا که بگویم غم دل بیشتر
دوست ترت دارم از هرچه دوست
ای تو بمن از خودمن خویشتر
دوست تر از آنکه بگویم چقدر
بیشتر از بیشتر از بیشتر
داغ ترا ازهمه دارا ترم
درد ترا از همه درویش تر
هیچ نریزد بجز از نام تو
بر رگ من گر بزنی نیشتر
فوت وفن عشق به شعرم ببخش
تا نشود قافیه اندیش تر*
●از قیصر ا مین پور●
ازنمونه اینگونه پیوندها در علم روانشناسی موارد بسیاری شناخته شده وحتی هریک اسمی نیز بخود دارد میان آدمی با مورد پیوندی او از جمله موارد شناخته شده ایست که گونه های متفاوتی از آن ذکرونوشته شده است. ازموارد دیگر تله پاتی ست که نمونه ی آنرااز ویکیپدیای نروژ برایتان آورده وترجمه میکنم تارابطه پیوند ذهنی وروحی را بهتر توضیح داده باشم
●(= Telepati =تله پاتی ●*)
Telepati, også kalt tankeoverføring og tankelesning, er det å få vite om en annen persons tanker og følelser uten å bruke kjente sanser, det vil si oppnå direkte mental kontakt med en annen person uten at man meddeler seg ved hjelp av språk, koder, tegn eller andre fysiske signalformer.
Studier av telepati er en viktig del av parapsykologien, et fag der en bedriver systematisk forskning på overnaturlige fenomener, særlig ekstrasensorisk persepsjon. Gjennom årene er det blitt utført flere vitenskapelige eksperimenter uten at man har klart å påvise at telepati virkelig eksisterer. Positive resultater har senere vist seg å bero på metodefeil, eller de har ikke latt seg repetere av uavhengige forskere. Dette gjør at studier av telepati generelt betraktes som en pseudovitenskap. Telepati er imidlertid beskrevet i mange religiøse tekster, og innen skjønnlitteraturen, først og fremst innen science fiction og fantasy.
Telepati som underholdningstriks kalles vanligvis tankelesning og foregår ved at en tryllekunstner skal gjette hva en tilfeldig person blant publikum har tenkt. Ofte får tankeleseren hjelp av et medium som er hans eller hennes assistent og som skal formidle tankene fra publikummeren. Slike tryllekunstnere kan benytte et skjult kodespråk mellom tankeleser og medium, avtalt spill med en tilsynelatende tilfeldig tilskuer, god kjenneskap til å se og tolke små, psykologiske reaksjoner og manipulering av offerets underbevissthet gjennom avledninger og antydninger. Ikke sjelden bruker en også fingerferdighet, for eksempel for å bytte ut lapper der en på forhånd skal ha skrevet svaret. Underholdning med tankelesing, hypnose og andre «paranormale» fenomener kan omtales som mentalisme.
کلیک کنید(ترجمه: اینجا را نیزببین=*Se også [rediger]
سایت ویگی پدیا:
http://no.wikipedia.org/wiki/Telepati
" ترجمه فارسی /نروژی":
Telepati, også kalt tankeoverføring og tankelesning, er det å få vite om en annen persons tanker og følelser uten å bruke kjente sanser, det vil si oppnå direkte mental kontakt med en annen person uten at man meddeler seg ved hjelp av språk, koder, tegn eller andre fysiske signalformer.
Studier av telepati er en viktig del av parapsykologien, et fag der en bedriver systematisk forskning på overnaturlige fenomener, særlig ekstrasensorisk persepsjon. Gjennom årene er det blitt utført flere vitenskapelige eksperimenter uten at man har klart å påvise at telepati virkelig eksisterer
««تله پاتی »= که انرا انتقال فکری وخواندن فکر یکدیگر نیز بین دوفردمیخوانندودرمورد کسانی ست که قادر باشند کر واندیشه شخصی دیگر را خوانده وافکارذهن اورا دریافته واحساسات اورا درک کند بدون اینکه از احساس های شناخته شده موجود در بدن آدمی استفاده کرده باشد,درواقع و از احساس حس ششم خود ویا احساسات ناشناخته ومرموز وناشناسی برای این کار بهره میجوید که هنوز مبنای دقیق وواقعی آن بر کسی روشن وآشکار نیست واین یک ارتباط کاملا مستقیم میان ذهن با ذهن است وبدین شکل است که انسان فکر واحساس شخص را بدون نیاز به صحبت کردن یا تبادل فکری یا حتی اشاره وعلامتی و بدون هرنوع حالت فیزیکی دریابدو از آن آگاه وباخبر شود بدون گرفتن حتی سیگنال یا اشاره یا مواردی مانند این درطی سالهای گذشته نیز اطلاعات علمی بسیاری دراین زمینه نیز بدست آمده است .« تله پاتی » یکی از بخشهای مهم تدریس وآموزش دانشجویان در علم روانشناسی می باشد.رشته ای که با تحقیقات سیتماتیک( یعنی با یک سیستم مخصوصیا بطوری سیتم وار ومتداوم), از دنیای ماورالطبیعه وناشناخته وغیر طبیعی وبخصوص از احساسات ششم واحساسهای ناشناخته موجود در آن, دراین رشته اموزش وآگاهی داده میشود.
eksperimenter uten at man har klart å påvise at telepati virkelig eksisterer. Positive resultater har senere vist seg å bero på metodefeil, eller de har ikke latt seg repetere av uavhengige forskere. Dette gjør at studier av telepati generelt betraktes som en pseudovitenskap. Telepati er imidlertid beskrevet i mange religiøse tekster, og innen skjønnlitteraturen, først og fremst innen science fiction og fantasy.
تحقیقاتی که بر اساس آن صورت گرفته اشت , نشان داده است که اینگونه تجربیات از طریق اشخاص به شکلی ست,ایشان قادر به این نیستندکه آنرا به وضوح ثابت کنندوهنوز علم روانشناسی وبا تحقیق پژوهشگران این علم قادر این نبوده اند که حقایق تله پاتی را بصورت عملمی افشا کرده وبه پژوهش بیشتری دراین باب ادامه میدهند و تحقیق دراین امر همچنان ادامه داردامانتیجه های مثبتی نیز نشان داده است که متد وروشهای شناخت دراین تحقیقات ,اشتباه بوده است ویااینکه, اینگونه افراد اجازه نداده اند که از طریق محققین وپژوهشگران غیر وابسته مجددا وبصورت تکراری, دوباره اینگونه تحقیقات بروی آنان صورت بگیرد . در نتیجه تحقیقات درمورد تله پاتی بصورت مداوم به شکل تحقیقاتی صورت گرفته است که مداوم در میان آن وقفه هائی ایجاد گردیده وبشکل مرتب برای رسیدن به نتیجه گیری نهای هرگز کامل نبوده یا به اتمام نرسیده است
"تله پاتی "از سوی بسیاری از دین های مختلف به شکل خود تعریف شده ای به مناسبت همان دین ,نوشته یا تفسیر شده است وگاه همراه با ادبیات وشعر نیز به تفسیر آن پرداخته انداما بیشترو دردرجه اول, بیش از هرچیزی انرا درشکل " وحشت آور و تخیلی" به تعریف نشسته اند.
Telepati som underholdningstriks kalles vanligvis tankelesning og foregår ved at en tryllekunstner skal gjette hva en tilfeldig person blant publikum har tenkt. Ofte får tankeleseren hjelp av et medium som er hans eller hennes assistent og som skal formidle tankene fra publikummeren..
حتی «تله پاتی» به شکل یک نوع "جادو وشعبده بازی "نیز بکار گرفته ویا تعریف شده است و خواندن افکار از طرف شخصی جادوگر یا شعبده باز یا فالگیر درمیان تماشاچیانی نیز صورت گرفته است که افکار آنان را خوانده وبرای ایشان بازگو میکردند. ومعمولا هم اینگونه افراد که به خواندن افکار دیگران می پرداخته انداز طریق واسطه یا رابطی که بااین زن و آن مرد مورد نظر درارتباط بوده اند ,اطلاعات لازمه درمورد آن شخص راازاو دریافت کرده ومجدد برای همان او بازگو میکردند وباعث شگفتی آن شخص وتماشاگران میشدند و به زبان ساده نوعی کلاهبرداری وحقه بازی درکار این افراد بوده است و بواقع از قدرت واقعی « تله پاتی» استفاده نمی شد.
Slike tryllekunstnere kan benytte et skjult kodespråk mellom tankeleser og medium, avtalt spill med en tilsynelatende tilfeldig tilskuer, god kjenneskap til å se og tolke små, psykologiske reaksjoner og manipulering av offerets underbevissthet gjennom avledninger og antydninger. Ikke sjelden bruker en også fingerferdighet, for eksempel for å bytte ut lapper der en på forhånd skal ha skrevet svaret. Underholdning med tankelesing, hypnose og andre
«paranormale» fenomener kan omtales som mentalisme
درواقع اینگونه رفتارهای جادوگرانه وبقولی پیشگویی کردنها از طریف سیگنالها ونشانه ی نادیدنی از طریق همگان دیده نمیشد ما بین شخص پیشگو و شخص واسطه ورابط میان او ,وفرد سوم که افکارش خواده میشد صورت میگرفت وگاه از چیرهای اتفاقی بجا یا نزدیک با روحیه شخص وهمچینین از روانشناسی در سطح ساده ای نیز دراین میانه استفاده میشد وبه شکل موذیانه وهنرمندانه وتردستی های فکری به مغلطه ی فکری تماشاچی وشخص مورد نظر استفاده نیشد که بیشتر به حقیقت نزدیک بوده وبهتر بتواند در باور دیگران جا بگیرد که این خواندن فکر از سوی پیشگو ویا جادوگر یا شعبده باز حقیقی بنظر بیاید وبندرت پیش می آمد که در اینگونه پیشگوئی هابین پیشگوو وشخص پشت صحنه ی اوکه بااو" همکاری" داشته , کاغذ کوچکی رد وبدل شودکه در آن اطلاعات لازمه درمورد فرد به پیشگو داده شود وگاه از شکلهای مختلف روانشناسی چون هیپنوتیزم نیز دراینگونه نمایشها استفاده گردیده است وشخص پیشگو تا حدی با علم روانشناسی نیز آشنا بوده است و از مِتُد وروشهائی چون چگونگی " روح وروان وحالات فردی شخص "درحد روانشناختی ساده ای اورا میشناخته وبا این روش قادر به خواندن فکر وحتی شناخت محدودی از روان او وبازگوئی بخشی و نمونه هائی از شخصیت آن فرد هم او ودیگران را فریب داده وشخص مورد نظر را نیز باین باور برساند که فکر او را بدرستی میتواند بخواند وبه واقع به شکل نوعی کلاهبرداری ازاین علم استفاده شده است .«پایان ترجمه متن ویکی پدیا » ●
" تله پاتی " و قدرت آن امروزه بخوبی شناخته شده است در دنیای طب وروانشناسی ودر وابستگی فکری دو شخص ممکن است این علم تا بدانجا پیش رود که حتی درد یکدیگر رادر فاصله ای دور حتی یکی دریک شهر ودیگری در شهر یا کشوری دیگر احساس کند واین قدرت انتقال بخاطر نزدیگی بسیار عمیق آن دو فرد است که نمونه های آن تا در بسیاری از مقالات روانشناسی وکتب روانشناسی بررسی و تحقیق شده و ثابت گردیده است که بااینکه احساسی ناشناخته وماورالطبیعه وناشناسی ست که نمیتوان آنرا توضیح داده وبه نوعی از احساسات بشری وابسته نمود وانرا نیز جز احساسات دیدنی وقابل درک بشر به حساب آورداما چیزیست که وجود دارد وعلم نیز با اینکه نمیتواند بدرستی آنرا تعریف نماید آنرابعنوان یک پدیده واقعی وحقیقی در انسان پذیرفته است وهیچ چیزی نمیتواند عامل چنین "احساس ژرفی" در انسان یا بین دوفرد باشد مگر "پیوند عمیقی" که به یاری از آن این دوشخص میتوانند کاملا از روحیه هم خبر داشته باشند دوقلوها دیگر نمونه های پیوند احساسی در همه شکل پیوند هستند بطوری که احساس درد بر یکی آنقدر در افراد,دوقلو دوم واضح به ثبت میرسدوچنان احساس میگردد که دوقلوها کاملا میدانند اگرآن دیگری اشک میریزد حتی چرا گریه میکند واگر دردی دارد در کدامین قسمت بدن است واگر فکری دارد وتصمیمی آن فکر ونقشه چیست وعین همین موضوع در زندگی افراد عادی با پیوندی عمیق نیز واقعیت دارد که من خود نمونه هائی رادر زندگی شخصی خودتجربه کرده ام کهازگفتن یکایک این تجارب جهت آنکه متن طویل وخسته کننده نشود صرفنظر میکنم از نمونه حالات احساسی پیوند رادر این" شعر حافظ "میتوانیم بخوبی تصویر سازی کینم:
بعد ازاین دست منو دامن آن سرو بلند
که ببالای چمن از بُن وبیخم برکند
حاجت مطرب ومّی نیست تو برقع بگشا
که برقص آوردم آتش رویت چو سپند
هیچ روئی نشود آئینه ی حجله ی بخت
مگر آن روی که مالند در آن سُم سمند
گفتم اسرار غمن, هرچه بّود گو میباش
صبرازاین بیش ندارم چکنم تاکی وچند؟َ
کُش آن اهوی مشکین مرا ای صیاد
شرم از آن چشم سیه دارو مَبندش به کَمند
من خاکی که ازاین در نتوانم برخاست
از کجا بوسه زنم بر لب آن قصر بلند
با زمستان دل ای آهوی مشگین «حافط»
زآنکه دیوانه همان بّه که بّود اندر پند
_____ حافظ شیرازی _____
از دیگر گونه های آن پیوندهای عاطفی عمیق بین افرادی که ازهم دور شده ولی همچنان ذهن وفکر واحساس فرد با آن شخص همراه است وهرچه براو میگذرد هم بمانند الهامی بدل شخص می افتد هم حتی دردها وناراحتیها واتفاقات رخ داده بر او به مانند وحی خبر داده میشود من خود نیز اینگونه پیدیدههائی را تجربه کردم .درهر شکل پیوند چیزی بسیار عمیق وحتی ماوالطبیعه ایست که آدمی را انگونه بخود وابسته نگاه میدارد که فقدان وجود این پیوند دردناکترین غم روحی وقلبی انسانی گشته وذهن ودل را بگونه ای دردناک آزار میدهد ,درعین حال که این احساسی بسیارقدرتمند باارزش ونافذ ودوست داشتنی ست واما این پیوند وعشق است که با وجود دوری هاوجدائی ها باز قلبی را به قلبی بندمیزند وایشان را از حال هم باخبر میسازد ویا حتی دردی میشود که باعث دق کردن ومرگ از غصه یکی ازایندو میشود. وگاه این شکل ازجدائی همانند مرگی ست که حتی اگر در واقع امر, به مرگ منتهی نشود ,باعث مرگ روحی ودرونی شخص میشود وبه هیچ عنوان راه حلی براین درد یافت نمیشود تا التیام درد واندوه آن دل وآن شخص گردد مگر انسان بطور کامل ریشه های خود را باهمه آنچه گذشت قطع نموده وسعی نماید هرگونه چیزی را که یاد آوری این پیوند رادر پی دارد بطور کامل ازخود دور کندوحتی اگر لازم باشد محیط ومکانی را که در آن زندگی میکند یا درانجا خاطرات او را حفط میکند ترک کرده ودرجای دیگری سکنی گزیند که درهرقدم وهرنگاه وهرلحظه با دیدن ویاداوری خاطرات او و آثار او ویا چیزهائی چون هدایا یا مثلا لباسها ویا هرچه که بنوعی مربوط باو میشود راازخود دور کند. در باب مرگ یکی از دوشخص که کسی ازایندو بدلایلی فوت میکندچنانچه که پیوندعمیقی درمیان آنان وجود داشته ,معمولا دیگران همین روش را بکار برده وتمام خاطارتی را که ازاو میتواند باعث شخص عزادار باشد ازاو دور میکنند ولوازم وخاطرات شخصی آن فرد را از نگاه کسی که داغدار اوست دور کرده وسعی میکنند تا او رابدین شکل التیام خاطری دهند وحتی تا تغییر محل زندگی نیز پیشروی میکنند که اشیای آن شخص و پس ازجمع آوری لوزام او نیز جای خالی آنها واتاقهاومکانها ومحلی را که بگونه ای باعث یادآوی خاطره فرد از دنیا رفته رالااقل تغییر دهند تا کمتر اندوه ویاد ازدنیا رفته ای در جلوی چشم شخص داغدارباقی مانده باشد, واین روشی است که روانشناسان برآن اعتقاد داشته ومعتقدند تنها راه کمتر کردن درداو انجام دادن همین گونه کارهاست و بدین شکل برای کسی که شوهر , همسر یا فرزند خود رااز دست داده رفت وآمد درخانه ومحل زندگی ,ساده ترشده وآرام گرفتن وتسکین او ازاین درد واندوه به سرعت بیشتری انجام میگیرد.
اما در باب عشق نیز در دل عاشقی که پیوندی ناگسستنی با کس دارد آنقدر این خاطرات عمیق هستند که عاشق قادر به قبول ازدست دادن اینگونه خاطره ها واشیا متعلق باو نیست ,درصورتی که تنها راه برای رهائی محبوبی که دیگر متعلق به او نیست ویا برای همیشه ازاو جدا شده است همین است تاکه از چنین دردی باجدائی کامل ومطلق از همه ی خاطره ها , خود را التیام داده وتسکین پیدا کرده وزندگی خود را مجدد از سرگرفته وادامه دهد زیرا چه به مرگ باشد چه جدائی نشسیتن بر مزار کسی با یادها وخاطره ها یا خلوت کردن بادرد عشقی در همه ی عمر , عمری که یکبار نیز یبیشتر نخواهد بود جز شکست دائمی برای شخص وافسردکی مدام چیز دیگری را در پی نخواهد داشت , هرچند که گاهی پیوند های بسیار عمیق با اینکار نیز قطع نمی گردد و پس از سالها همچنان دل شخص بیاد اوست ودردرون از حال وروز عشق خود نیزهمواره با خبر است حتی اگر او را نبیند وهمین باعث میگردد که هرگونه تلاش برای فراموشی بی ثمر گردد.
____ می بازمت */ آبی عشق من* ____
می بازمت به هیـچ,آری به هیـچ وهیـچ
آنگه که قلب من سرشار عاشـقی ست
میگریمت به درد, آری به اشـک ِسوز
آنگه که روح من,آبی تر از تو بود
...
در قطره ها ببین , این قطره های اشک
صادقترین سکوت ، در حرف قطره بود
میخواندمت به عشق ,آنگه که راه تو
همراه من نبود
...
آگـه نشـد دلم , بار دگر زغـم
تکرار قصه بود ,این دم دوباره هـم
آری بپـای دل , میسـوزم وسـکوت
بُغضی دوباره داشت ,در خلوت وجود
....
آخر چه گویـمت ؟؟! میترسم از نگاه
شاید که چشم من ,خواند ترا به آه
میترسم از کلام,از واژه های درد
ترسم بسوزدت , ترسم بسوزیم
...
غمگین تر از دلم,امشب کسی نبود
آری دوباره عشق ,( من را زمن ربود)
گفتی که رازتوست ,این عشق آتشین
آه ای خدا ... خدااا,اشک مرا ببین
....
کردم گنه مگر؟,در شور عاشقی
جز راز عاشقی , چیزی زمن نبود
در آشیان شعر,در کُنج خلوتم
آغوش شعر من,شد تکیه گاه من
....
با من کسی نبود ,جز واژه و قلم
خلوت چه خلوتی , سرشار درد وغم
اما به خلوتم ,گه دل نفـس کشـید
گه شور گریه ها,نقشی دگر کشـید
....
شـدحامی دلم ,هر واژه در سکوت
میراث من ز دهر, جز خلوتی نبود
اُنسـی شـبانه بود,در کنج خلوت
از چه زدی,چرا؟,این خلوت بهم؟
...
می بازمت کنون ,درمانده, بیقرار
میمیرم از درون ,درعین انتظار
میسـوزم از درون,اما به آشکار
روحم هــلاک غم,در آتش وشرار
...
اشکم بپای تو,آری برو ... برو
بی یک نگه به پشت ,در راه خودبرو !
...
میگریمت کنون ,درمرزی از جنون
میخواهمت زدل ,در چشم پر ز خون
میگویـمت ترا ,در اوج عاشـقی
:"آبی عشــق من" پرواز من توئی
...
اما قفس مرا در بست وساده گفت
از خلوت قفـــس , جائی دگر مرو
اینجا حریم توست ,تنهائی و قلم
شعرت بخوان به عشق, دنیا بهم مزن
...
شــکم بپــای تو ,آری برو ... برو
اینک که با خلوص دل , دل داده ام بتو
● فرزانه شیداـ ۲۶دیماه 1385 ____
پیوند از پس تنهایی رخ می دهد ، ارزش می یابد و توان را چندین برابر می کند ، پس باید هر پیوند پاکی را شاد باش گفت . ارد بزرگ
پیوند پاک ، پیوندی ابدی است . ارد بزرگ
کسی که می ماند و نمی پرد به یک راز بزرگ آگاه گشته و آن فلسفه پرواز است. ارد بزرگ
بریدن یک پیوند پاک ، فرو ریزی دهشتناکی ست . ارد بزرگ
پیوندمان را با یاد آوری سرشت نیکمان نیرومندتر سازیم . ارد بزرگ
پیوند ما تنهابازندگان نیست همه ماپیوندی ابدی با نیاکان واسطوره های سرزمین خویش داریم.ارد بزرگ
پایان فرگرد پیوند
__●__به قلم : فرزانه شیدا __●__
اسلو - نروژ
نظرات
ارسال یک نظر