رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

نمایش پست‌ها از نوامبر, ۲۰۰۹

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *بی باکی*

آنها که کهن شدند واینها که نُوَند هرکس به مراد خویش یک تک بدوَند این کهنه جهان به کس نماند باقی رفتند ورویم ودیگر آیند وروند*خیام ● بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ● ● فرگرد بی باکی● ــــــ بیا... تو, هم...ـــــ بیا توهم مثه من , دل رو بزن بدریا غمها روتحویل نگیر , بخندبه ریش دنیا بگو توهم به غمها, بی خیاله دل ما ما اسیرت نمیشیم , نه امروز ونه فردا ! ... بیا ما هم نترسیم از قدمای بلند روی لبا بزاریم , لطف ِسلام و لبخند بیا دیگه نترسیم که دنیا ما رو شسته گرچه که شُسته رُفته, آویزونیم روی بند! ... واسه دلت اگرچه «غم» یهو حاضر میشه یاکه یهو توُ راهت, «دوراهی » ظاهر میشه نترس ازاین بادی که « بید » تنت رو لرزوند نترس اگه با هرغم , دل یهو «شاعر» میشه! .... فردا که فردا میاد, «امروزه »رو تو دریاب نشو اسیر « رویا » ,نباش توُ عالم خواب ماکه « لالا » نگفتیم که زندگیت بخوابه! تا آخرش بگی تو : کشکتو, جانم بساب! ... بیا بگو به قلبت : شادیا رو سوا کن از گذرون عمرت ، ‌بهترینو , جدا کن بیا کمی گوش بده, زندگی مالِ قلبه گاهی شده « یه لحظه» یادی ازاون خدا کنه ... بگو که ما همیشه مخلّص او...

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *طبیعت*

وقت سحر است , خیز ای طُرفه پسر پرباده ی لعل کن , بلورین ساغر کاین یک دَم عاریت دراین کنُج فنا بسیار بجویی ونیابی دیگر *خیام ● بعُد سوم آرمان نامه ُارد بزرگ● ●فرگرد طبـیـعت ● _______ « سبز » ________ برگی بودم لطافت آبهای روان که ریشه هایم را طراوت بخشید در گذار زندگی ثابتم, شاید , در ساقه ی وجود با عشق روئیده ام شاید گلهای سفیدی ازمحبت خمیده ام ,شاید, در بادهای شبانه ی تنهائی رازها گفته ام شاید با پروانه های عاشق اما برگی بوده ام با گلهای سفید محبت در گلزار زندگی که اگرچه روزی خواهد پژمرد اما زندگی را « سبز» زندگی کرد با عشق ____ فرزانه شیدا ____ زندگی آدمی درطبیعتی شکل گرفته است در زیباترین خلقت خداوند این که هرچه به زمین وآسمان وهرکجای آن که بنگریم دیده از آن سیر نمیشود واز زیبائی ها ولطافت وظرافت آن نیزهیچگونه ایرادی نمیشود گرفت . با اینوصف در خلقت خداوندی درهر آنچه آفریده است هرچه بیشتر دقیق شویم بیشتر به شگفتی فروخواهیم رفت وهمانگونه که در فرگردهای پیشین نیز از آن سخن گفته ایم قدرت خداوندی را جای هیچگونه تردیدی باقی نمانده است تا انسان در خود اندیشه کند که خداوندگار...

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *خود*

نه دیگر « خویش» می بینم ،دراین , وادی تنهائی نه تنهائی، مرا داند ، زخود , در سوزِ رسوائی منم عاشق ، دراین دنیا, « ‌نه دیگر من » ,نه دیگر « تو » « منم», «ما » شد , زمانی که ،شدم ،«درگیر شیدائی »! فرزانه شیدا 1388 خود را ، تا هنگاهی همراه داری که دلداده نشده ایی،دلبسته با خویشتن خویش بیگانه است. ارد بزرگ ●بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ ● ●فرگرد خود ● در فرگردهای پیشین به کرات به این امر اشاره شده وباز نیز به تکرار خواهم نشست تا این برای همه ی ما جا بیافتد که « من » یعنی همه چیز درانجام همه کار.همانگونه که ارد بزرگ میفرماید خودِ وجودی آدمی بهترین منبع اراده وهمت آدمی ست که اگر دیدگاه مثبتی ازخود خویش داشته باشیم نیاز باین نیز نخواهیم داشت که برای انجام کاری تشویق شویم وبارها در نوشته های خود نیز عنوان کرده ام که ما تنها زمانی به تشویق وتائید دیگری نیازمندیم که بخود شک داشته باشیم ودرعین حال این را نیز باید در دید خود همواره زنده بداریم که «منّیت» و" من بودن خویش "خود رابارور کردن وبرخویش اعتقادوایمان داشتن وبر اعتماد بنفس خود علبه ای مثبت داشتن نمی بایست با خودخواهی وخود پرستی...

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *ستایشگر*

فرشته خوی شود آدمی به کم خوردن وگرخوردچو بهایم, بیوفُتد چو جَماد مُراد هرکه بر آری , مطیع امر گردد خلاف نفس,که فرمان دهدچو یافت مراد *گلستان سعدی* ● بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ● ●فرگرد ستایشگر● از زمانی که انسان خود رامیشناسدوازهمان اوان کودکی با معنای «ستایش» ودوست داشتن آشنا میگردد ومیدانید که انسان کسی راستایش میکند که عمیقا دوست میدارد چون «خداوند» , چون «مادر» چون « میهن» بااینوصف ازهمان طفولیت بااین احساس آشنا میگردیم که چگونه دوست داشته ستایش کنیم و میدانید که درنگاه ساده وبی تجربه کودک, پدر ومادر یعنی خداومظهر قدرت ودانائی وبتدریج که بزرگتر میگرددآشنائی باخدارانیز توسط والدین می آموزدوستایش رنگ دیگری میگردد یعنی اول خداوسپس والدین , ستایش میشوند وبه همین شکا زندگی ادامه یافته روزی عشقوهدف وآرمان ازجمله چیزهائی میگردند که انسان به ستایش آن میپردازد. ودر کل زندگی آدمی همواره چیزی هست که انسان براساس نیاز به ستایش آنرا مد نظر گرفته به ستایش آن میپردازد ومسلم است که ماچیزی وکسی راستایش نمیکنیم که ارزش ستایش نداشته باشد وحتما آنچه برای ما بسیار زیباست ودوست داشتنی وباعث اینکه بوجو...

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *نامداری*

قومی متفکّرند اندر ره دین قومی به گمان فتاده در راهِ یقین میترسم از آن بانک که آید روزی کای بی خبران راه نه آنست ونه این*خیام* ●بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ● ● فرگرد نامداری ● همواره ما انسانها به بزرگداشت نامی مینشینیم که نامدار باشد وخوشنام وهرگز نخواهی دید انسانی به بدی به بزرگی ونامداری نام شود مگر به رسم تحقیر وتمسخر لذامیتوان بزرگ بود ونامدار بود وسربلند در فرگرد پیشین « بزرگداشت » نیز ذکر کردم که رسیدن به اوج بزرگی ونیک نامی ورسیدن به اوج آمال وآرزوها تنها از این طریق بر بزرگان دنیا ونامداران جهان مقدور بوده است که خود را پرورش داده از لحاظ فکر واندیشه وداشتن آرزوهای بزرگ برخود محدودیتی قائل نشدند واینبار نیز میگویم نیک نامی ونامداری نیز به سهولت بدست نمی اید که همانا ساختن خود واندیشه وفکر وحتی خیال ورویای خود را در جهتی مثبت پرورش داده وهمت واراده را دست آویز خویش قرار دهیم وپروازی داشته باشیم در عرش بلند و گسترده ی آسمان وحتی کهکشانی از دانستنی ها وسرانجام رسیدنی باوج ها وقله های پیروزی وآزادی . *نامداری بی نیک نامی ، به پشیزی نمی ارزد .ارد بزرگ انسان رها وآزاد انسانی ست...

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *بزرگداشت*

زآن مّی که حیات جاودانی ست ,بخور سرمایه ی لذت جوانی ست, بخور سوزنده چو آتش است,لیکن ,غم را سازنده چو آب زندگانی ست , بخور*خیام ● بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ ● ● فرگرد بزرگداشت ● همواره در زندگی انسان با افراد مختلفی روبرومیشود ویا از سرگذشت کسی باخبر شده ی بطریقی از افراد جدیدی مطالبی را میشنود واین اشخاص ممکن است از کسانی باشند که به بزرگداشت آنان سخنی در مورد آنها گفته میشود .معمولا به «بزرگداشت »کسانی مینشینیم که از افراد شناخته شده ی جامعه ما یا دیگر جوامع هستند *بزرگداشت ، دروازه ای از بهشت است . *ارد بزرگ ودر کنار این گروه که بنوعی حضور وجود خویش را جاودانی کرده اندوهمواره مردم با میل ورغبت به بزرگداشت آنان ز این گروه ی اد میکنند , افرا دی نیز هستند که شهرت کشوری وجهانی پیدا نکرده اند اما در مقام خود انسانهائی بوده که به روش خوددر زندگی موثر بوده واکارهای را انجام داده اند که مقام کاری وارزش آن را نمیتوان نادیده گرفت وشاید علت شناخته نشدن آنان این باشد که این گروه در طول مدت عمر خود یا علاقه ای به شهرت نداشته اند یااینکه خلوت خویش را بیشتر دوست داشته نخواسته اند درنگا...

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *پشیمانی*

●بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ ● ● فرگرد پشیمانی● در طول زندگی انسانها با موارد مختلفی از موقعیتها روبرو میگردند که شاید از قبل پیش بینی آنرا نکرده باشند در فرگردهای پیشین به واردی از انها نیز اشاره هائی داشتیم در این فرگرد ما به بحث پشیمانی خواهیم پرداخت که معمولا از جمله پیشآمد ها ووقایعی ست که معمولا انسان مایل به رویاروی باآن نیست وترجیح میدهد که حتی المکان بگونه ای زندگی کند که در چنین شرایطی قرار نگیرد اما بهر شکل آدمی در طول زندگی ,همواره می بایست پیش بینی خطا واشتباه را نیز کرده باشد چراکه به نسبت همین وقایع است که ما تجربیات خود را در موارد مختلف کسب میکنیم. لذا زمانی که بر خلاف تصور ما اتفاقی رخ میدهد که باعث پشیمانی ما یا اطرافیان ما میگردد نمی بایست خود را باخته وبا فرورفتن به اندوه ِپشیمانی,مداوم خود را سرزنش کنیم . چراکه برای همه چیزعذاباوری راه های گشایشی نیز هست که میتوان به مدد از آنان خود را از زیر بار عذاب روحی ووجدانی واندوه مرتبط با آن نجات دهیم. بهترین راه برای رها شدن از درد پشیمانی این است که ,اگر آنچه رخ داده است در رابطه با فردی دیگر است, به هر شکل که برای...