رد شدن به محتوای اصلی

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *برآزندگان *

کتاب بعد سوم آرمان نامه "ارد بزرگ" به قلم "فرزانه  شیدا"



●بعد سوم آرمان نامه ارد بزرگ ●
● فرگرد برآزندگان ●
(( زندگی چیست نمی دانم من
من فقط میدانم زندگی سهم من از بودنم است )
(* شاعر: مهدی مقدسی*)
این گروه شامل : بزرگان : اندیشمندان ، کاشفان ومخترعین،
* کجاست سینه کش کوهستان سرد و بلندی که گامهای برآزندگان را بر تن خویش به یادگارنداشته باشد ؟ . ارد بزرگ *
وممکن است دراین میان بطور مثال: درهرنگاه بر زمینِ کنار رودخانه به سنگهای متفاوتی که برای مثال در آن ،ذرات شیشه برق میزند یا رنگهایش در هر گوشه متفاوت است نیز دقت کرده و
حتی به جمع آوری وبازی با آن بپردازد ، یا به امواج دریا ،خیره شده اما در ذهن خود به "شدت بادی که در حال وزش است " تفکر کرده و باخودبیاندیشد که :چقدر میزان شدت باد می بایست قوی باشد تا این امواج با سرعت بیشتری ، به ساحل برسد ؟
* برآزنده نمی گوید کیست ! او می گوید چیستی ؟ و از چیستت تو را به آسمانها می کشاند . * ارد بزرگ
که برای خودوافکار خود جوابی پیدا کرده علل ودلایل همه ی آنچه مورد علاقه آنهاست را جستجوکرده وتا حدامکان در مدت حیاط خود، به دنبال این هستند که هرچیز را تغییر داده واز آن چه خود وچه دیگران به بهترین شکل ممکن استفاده کنند :
___ از: خیام ___
هرگز دل من زعلم محروم نشد
کم ماند زاسرار که معلوم نشد
هفتاد ودوسال فکر کردم شب وروز
(""_معلومم نشد " که هیچ معلوم نشد!!*)
____ از: خیام ___
چنانچه حرفه ی اولیه آنان" رشته وعلومی خاص و مشخص شده " باشد ، تفکر آنا ن بمانند اندیشمندی چون " شوپنهاور "که خود یکی ازاین افراد است اینگونه است که " خود او" میگوید: اگر ما چیزی را می خواهیم, برای آن نیست که دلیلی بر آن پیدا کرده ایم آنان را از آنچه بدان مشغولند ،وا داشته یا آنرا کمتر کرده و ازبین ببرد.)
___ " اسارت " ____
" اسارت " قصه ی زندان شدن نیست
گهی ، در اوج ِ آزادی اسیری
نه دیواری ، ز سنگ است و نه شیشه
ولی در" اندرون" ، پابند و گیری
" رهائی" ، هـمچو برگی در خزانی
ولی " سرگشته" د ر راه ُو مـسیری
ترا بادی برد ر سـو که خـواهد
نمی بینی ، کسـی دستش بگـیری
"اسارت قصه ی زندان شدن نیست"
اسـیری گر غـم ِ دنیا، پذیری
دل و روحـت ، رهـا باید ز غــم کرد
نمی خـو اهی ا گر،ازغـم، بمیری
دلِ ِ آزاده ، آزاد ِجـهان اسـت
تو خود، از رنج این " غـمخانه" ، سیری
بـکوش امروز وُ بـگذراز گذشـته
که " شـادان دل" شـوی در روز پیری
و گرنه ، با غم وُرنج ِ گذشـته
به هر ،راهی روی ، سـودی نگیری
فرزانه شیدا - f sheida ____
اینان هرگزدر زندگی قادر نیستند در گوشه ای نشسته وناظر گذرزندگی خود یا زندگی دیگران باشندوحتی درحالت نشسته وآرام نیزدردرون با " افکار پرهیجان یا سازنده یا جستجوگر خویش"مشغولند .
__ میخواهم آرام بگیرم ____
دراعماق کهکشان ...دراعماق دریا
در اعماق زمین نگریسته ام
امشب مرا "عمق دل" آشفته کرده است!
می بینم که در عمیق ترین لایه های قلبم
در سرخ ترین طپشهای دل
در شریان رود درون رگهایم
جنبش دیگری ست..با بیقراری وبی صبری!
بخود میگویم:آرام قلب من!
" دویدن" هرگز،
چه در عمق دل چه برروی زمین
جز طپیدنهای بیهوده نبوده است!
میخواهم پس اراین آرام وقدم زنان
راهی شوم!
از دویدنهای بیهوده وعاصی به جان آمده ام
ضربانهای تند قلبم مرا کلافه میکند
مرا کلافه کرده است!
کافی ست مرا...کافی
میخواهم آرامی بگیرم!
میخواهم " عصر دویدن"
را برای "دوندگان " دنیا ، وا گذارم
نمیخواهم " دونده ای " باشم
باشماره ای برسینه...در آرزوی " خط پایان "!
...وبردن " جام " که بی هیچ نگاه
به پیرامون خویش
تنها میدوید ...میدوید...میدوید!
و" حرمت جاده " را نیز نگاه نمیداشت!
من پایان نمی خواهم!
من در خط شروع ایستاده ام
هرکس میخواهد بدود...بگذار بدود!
من تنها زمانی خواهم رفت...که بدانم ....
بیهوده نیست!
"بُردن با تعجیل" لطفی ندارد مرا!
میخواهم ارام ، ازخط کشی ها عبور کنم
میخواهم در پارکینگ های زندگی
هرجا " جائی بود" پارک کنم!
میخوام"عبور" معنائی داشته باشد
"سفر" لطفی..،.."گذر" ارزشی!
میخواهم "بدون جام طلائی " برنده بودن
درعبوری آرام....پس از پارک اندیشه هایم
قدمی داشته باشم ...درطبیعت خداوند ... در راه ها !
دیگر ازچکش "طپش"برروی قلبم
به جان آمده ام!
میخواهم طپش قلبم
نوازشی بر روحم باشد
از شدت ارامش!
میخواهم ارام بگیرم...میخواهم
"بی تعجیل" زنده باشم
بدون دلهره زندگی کنم
ارام درگذر باشم...ارام در گذر!
میخواهم...آنگاه که مرا می بینی
تو نیز آرام بگیری!
ایدل...زین پس زندگی را
" آرام " زندگی کن ...دویدن کافی ست!
آرام بگیر ایدل آرام! 23تیرماه
___ 1382/2008 / فرزانه شیدا___
ازاینروست که برای برازندگان همیشه" خلوت وتنهائی ولحظات باخود بودن(" بهترین وامن ترین مکان برای" افکار و اجرای خلاقیت های ") آنان است
____ میگویند _______
میگویند...آری... بدون تردید میگویند
دو با دو میشود چهار!
دل ِمن" حساب وکتاب " نمیخواهد
" آمار" برایش مگیر
" سرشماری" نمیخواهم!
" محاسبه ی انسانها " ، درهرکجای دنیا که باشند
همیشه ، کسل کننده بوده است
نه فقط برای من ...برای مردم نیز!
بگذارید بجای " سرشمردن ها"
دلها را بشماریم
تعداد جمعیت کشور " ایکس /X "
میشود: یک ملیون " دل"
عاشقان را باید
به تولید دلهای کوچک، تشویق کنیم
تا تعداد عاشقان، با کمبود نسل مواجه نشود!
زیرا که نسل عاشقان ،رو به انقراض است!
....
آری...دنیا چنین زیباست
اگر شمارش دلها و عاشقان را شماره کنیم
دنیا آخر.... نیازمند عاشقان است
آری...دنیا اینچنین زیباست!
___ ۲۴تیرماه ۱۳۸۲ فرزانه شیدا ____
و همچنین " قوه ای محرکه ای" که دروجود ایشان، آنان را وادار میکند,که هرگز قادر نباشند , لحظاتی را در بیهود گی سرکرده وبه اتلاف وقت بپردازند وحتی سرگرمیهای آنان نیز بگونه ای هدفمند است وبطور مداوم به کاری وچیزی مشغولند ،چه با افکار خود چه با سرگرمی ها چه باانجام اموری که برای آنها مهم وضروری بشمار میرود .درواقع برای این افراد همیشه همه چیز مهم یا جدی ست وحتی درحین شوخی ومزاح ،هم " هدف وفکر وریشه ای " در اعمال وسخنان آنان ,موجود است، چراکه دردرون , همیشه درحال " فکرکردن "هستند
* برآزندگان دستی و دامنی برای کاشتن دارند ! تا کدام فرزند برداشت کند ؟ ارد بزرگ
از دیگر*" اشارات ونشانه های موجود در روحیه این افراد" :
* دیدگاهی ست طنز گونه به امور جاری زندگی وهمچنین دیدی انتقادگرانه
که ظرافتهای خاص خود را داراست ودرواقع اگر چنین " نگاه و طرزفکری "را دراختیار نداشتند با دیگر مردم هیچگونه تفاوتی نمیکردند وتمایز آنان دقیقا
درهمین مرحله آشکار میشود که : برای آنان
"هیچ چیز (همانگونه که هست*) ،نیست "!
یعنی آنان بدنبال دلایل همه چیز هستند و سوالات آنان در" چراها وبرای چه" خلاصه میگردد
*برآزندگان دستی و دامنی برای کاشتن دارند ! تا کدام فرزند برداشت کند ؟... ارد بزرگ *
ذهنیت وتفکر ونوع نگاه اینان همراه با " هوش سرشار این گروه هرگز در " خویش درونی آنان" ودر وجود درونی وروح وفکرواندیشه های این افراد،آرام نمیگیرد
ودرخواست ومیل درونی وباطنی آنان چون "محرکه ای که همیشه درجریان"باشدوبمانند برقی که همواره " کلید روشن شدن " آنان زده شده باشد یا متصل باشدو بمانند اینکه همیشه ,دوشاخه ی متصل به برق بوده باشند همواره ،درجریان زندگی ِ"زنده و مانا "، فعال هستند .
* برآزندگان گرما بخشند ، سخن و گفتار آنان راه روشن آیندگان است . ارد بزرگ*
___ شب وعشق ____
پریشان بود...
چون بادهای آشفته ی بیقرار
عصیان داشت...
چون تلاطم موج های دریای طوفانی....
بیقرار بود
چون سرگشته موجی بی ساحل
.... و نگاهش ،جوشش چشمه های درد را
از عمق خموش سینه ی خویش...
به فریاد آگهی میداد!
آفتاب وجودش ...در جنگلهای دوردست
و درختان درهم پیچشده.... گم میشد
و غروب خاطرش
در پشت کوهساران بلندوُ...
قهوده ای وخاکی ، رنگ می باخت
اما شبهایش ...آه شبهایش
شب های او ... دریای آرام وعمیقی بود
که بیصدا موجهای افکارش را
به ساحل اندیشه های شبانه میکشید
اینجا در عمق تاریک وپنهان ِشب
گوئی در عمق یک دریا ... سکوت ....
دور از هیاهوی روز...خود را باز میافت
خودِ درونش را!
و افکار او ، علفهای روئیده سبز زیر آب بودند
که دریک سبزی ملایم ولطیف
درموج اندیشه های آبگونه ی روح
او را... آرام میبخشید!
او عشق را ... در عمیق ترین
عمق زندگی جستجو میکرد!
نه در دل خاک
در دل کهکشان ...یا عمق دریای آبی!
گوئی , تن به آب سپرده
دست در دست قطره های آب
به دوردستهای اندیشه آدمی ... ره یافته بود.
شب ِ او... شب دریائی افکاری بود
که در انتهای خویش،به محبتی آرام دهنده
وعشقی عمیق میرسید
دریای خاطر او، حتی در طوفان نیز
میتوانست ، عشق را ازاو باز پس گیرد
درعاشقانه های درون او...
عشق او دریائی بود!
چون مرواریدی در صدف
درعمق دریاها...
بسی پنهان ...ودور از هر نگاه.
عشق او...از آن او بود و بس .
تنها از آن او!
_17 فروردین _ 1368 _ف . شیدا_
ایشان همواره , "لحظات را درهر ثانیه ی آن با افکارو هیجانان وقوه ی محرکه ی دورنی خویش " زندگی میکنند.بگونه ای که حتی گاه اگر ناچار به آرام گرفتن در جائی ومکانی باشند ,بسیار کسل ودر درون آشفته خواهند شد وبدنبال راه گریزی از
چنین مکانهائی میگردند.برای این گروه هرگز معنای استراحت معنی واقعی خود را نداردواستراحت نیز برای اینان بگونه ای بهره برداری اززمان برای یادگیریویا انجام کاری تفننی "اما ثمر دهنده
است "! درواقع"همیشه باید کاری انجام شود "
* کمر راه هم در برابر آرمان خواهی برآزندگان خواهد شکست .* ارد بزرگ *
واستثنا دراینگونه مسائل، کمتر ازآنان دیده میشود درواقع حتی بدرستی ,یادنگرفته اند که بدانند :چگونه میشود استراحت کرد " ومعنای استراحت چیست! "واین گروه همان انسانهای بزرگی هستند که حتی درخیال وتفکر خود ازمیوه ای عادی چون" سیب درحمام خانه ی خویش " قوه ی جاذبه زمین " راکشف میکنندوهمان گروهی هستند که بقولی" دود چراغ خورده اند"!وچه فقرچه ساعت خواب , وزمان روز و شب ونیمه شب نیز برایشان بگونه ی بقیه ی مردم عادی " زمان وقت آرمیدن نیست وانگار همیشه کمبود وقت دارند یا زمانبرایشان کوتاه تر از ۲۴ ساعت است وچیزی بیش از ۲۴ ساعت رادر دایره ی ساعت زندگی خود طلب میکنند.
*". ویرانه کاخ های برآزندگان هم ، هزاران گهواره امید بر بستر خویش دارد . ارد بزرگ *
ـــــــ* طغیان لحظه ها *ـــــ
در طغیان لحظه های درد ...
که فریاد سر نداده ی ،
عشق را فرو میخورد
و سکوت بر صدا چنگ می کشید!..
و گامهای ِ شتابنده ی ؛اشک ؛
راهروی ِ ؛صبر خویش را؛ می دوید ...
در ؛بی صبری ِهمیشه خاموش بودن؛! ...
در شکایت ِ ‌؛‌ِهمیشه؛ بیصدا ؛ گریستن ؛ !
.....
شبها را، تا صبح بدرقه کرده ام،
... بسیار!...آری بسیار!
کنون نشسته بر ایوان صبح ،
در بدرود با ستارگان شب ...
...آنچه باقی ست ،
دلی ست که هنوز , عـشق را جستجو میکند !
...
و بی آنکه بداند ، میدانست راه ِرفتن ،
اگرچه طولانی نمی بایست ،
تسلیم لحظه های نومیدی بود ...
اگر که میخواست از پای نیافتد !
اگر که میخواست بیهوده نباشد!
چـراکـه ... زندگی معنایش هرگز باختن نبود
زندگی هرگز معنایش باختن نبود .
*ـــــ ۱۳۸۳ فرزانه شید ا ــــ*
اینان گوئی از اسمانها اجیر وموظف گشته اند که " تا زمانی که هستند از پاننشسته و از کمترین وک.چکترین لحظات عمر وزندگی خود بهره های مناسب ببرند" تا درنبود خود نیز مانا باشند ویا لااقل آنچه لازمه ی زندگیست ,ازخویشتن بجا گذاشته باشند.
* برآزندگان و ترس از نیستی؟! آرمان آنها نیستی برای هستی میهن است. * ارد بزرگ *
وگوئی بمانند پدر ومادری هستند که همیشه در فکر کودکان خود بوده و درتلاشی شبانه روزی هستند , تا حداکثر آرامش ورفاه اجتماعیدر زندگی خود و منو شما را فراهم آورند.ما , منو شما , شاید دود چراغ را بخاطر قطع برق خورده باشیم ،اما آنان که از روزگاریپیشین واز دوران پیش ازما ودرزمانهای گذشته بوده اند شاید از سر نیاز وبرای ادامه ی کار خویش , و تحصیل وخواندن کتاب وبرگه ای دود چراغ را خورده باشند,اما این دسته از برآزندگان که امروز نیز وجود دارند نیز گاهی به شمع وچراغی پناه برده اند ,تادرخلوت خودوبدون آزار دیگران، توان آن راداشته باشند تا بگونه ای در آرامش روحی ، فکری وذهنی به,مشغولیات خویش که همانا سازندگی وکشف و پدید آوردن وخلاقیت وپدیده های نو و نوآ وریست را در خلوت خود، جان ببخشند .
* دارایی برآزندگان ، دلی سرشار از امید است به پهنه و گستره آسمانها . *ارد بزرگ *
" ذوق وعلاقمندی " این افراد " تا رسیدن به مرحله نهائی ونتیجه "آنگونه است که درصبوری کامل همه وهمه ی کشفیات ،اختراعات ،سازندگی ها ونوآوری های خود رادر,درون خودریخته و نگاه داشته وبااینکه" شوق رسیدن به" مرحله نهائی" را دارند " , اما همه را برای خود حفظ میکنند .!
*برآزندگان مست شرآب هزاران ساله تاریخ کشورخویشند سخن آنانجز آهنگ خیزش و رشد نیست . ارد بزرگ *
اما باز" معنای شکست خوردن" بر این افراد هرگز معنای " تمام شد" وباید " فراموش کرد"یا بقولی :" از خیر آن گذشتن وزحمت بر خویش کم کردن" را ندارد. و این تفاوت عمده برآزندگان با افراد عادی جامعه است .برآزندگان بدنبال دگرگونی و رستاخیزند ، رشد در کمینگاهراه های نارفته است .* ارد بزرگ
و به همین دلیل ، برای خود من این قشر از جامعههیجان انگیز ترین ، جالبترین وجذابترین افراد جامعه هستند کهخواندن زندگینامه آنان چه از گذشتگان چه معاصرین، همواره ودرهمیشگی زندگیم بسیار هیجان آور بوده وهست وبطور مداوم زندگی این برآزندگان را
اگر جزمعاصرین باشند با علاقمندی هرچه بیشتر دنبال میکنم وسرنوشت آنان برای من از هر چیز دیگریدر دنیا "مهمتر وجالبتر وخواندنی تر ودیدنی تر" است . و ایشان "بهترین استادان وآموزندگان ما "در راه زندگی هستند اینگونه انسانهای " خلاق ونابغه" گروه تشکیل دهنده ی علما واندیشمندان،استادان ، شاعران و نویسندگان جامعه هستند که همواره ,درحال "سازندگی وخلاقیتند " , وجا دارد که همه گونه امکانات رفاهی را برایشان فراهم گردد,تادرانجام آنچه می بایست انجام دهند دستی باز وموقعیتی فراهم شده داشته باشند .چراکه همگان مدیون این افراد هستند که با انجام کاراهای خود بنوعی به بشریت خدمت میکنند چه این خدمت در جنبه های کمک فیزیکی به انسان باشد چه عملی چه معنوی وروحی.واما یک نمونه بارز ومشخصه ازنوابغ تاریخ میتوان از:موسیقدان آلمانی بتهون *را نام برد ,که با وجود کر بودن موسیقدان بزرگی بود. وبهترین سمفونی زندگی خود را که " سمفونی نهم" نام دارد.درزمانی نوشته واجرا کرد که بطور کامل شنوائی خویش را ازدست داده بود وزندگینامه او بعنوان یکی ازنوابغ دنیا ,بسیار خواندنیست و حتما جالب است بدانید بتهون آدمیبسیار بدخلق وشلخته بود:لینک زندگینامه بتهون:
http://www.harmonytalk.com/archives/000314.html
و همچنین لینک زندگینامه بتهون نوشته شده توسط یک پزشک:http://1pezeshk.com/archives/2007/03/post_450.html
"کنجکاوئی " برآزندگان " سرچشمه از " قدرت استعداد ونبوغ وخلاقیتی ست " که این گروه ازمردان وزنان جامعه در وجود اندوخته اند وهرگز سیراب از آموزش بیشتردر همه علوم وهنرهای دیگر نمیشوند وتا آخرین لحظات زندگی از هرامکانیبرای یادگیری بیشتر استفاده میکنند
* برآزندگان خواهند ساخت سرآیندگان از پس آن خواهند سرود و زمین آیندگانرا بارور می سازند . ارد بزرگ *
از نمونه های بارز " ابوعلی سینا " را میتوان نام بردکه در دانش وعلم از بیشترین دانش
زمان خویش بهره مند بود ودر طب و انواع گوناگون علوم تبحر داشتنمونه های دیگری که برازندگان میتوان نام برد :آلبرت اینشتین (به آلمانی: Albert Einstein ) است
اودر(۱۴ مارس ۱۸۷۹ - ۱۸ آوریل۱۹۵۵) فیزیکدان نظری زادهٔ آلمان بود.
شهرت او بیشتر به خاطر" نظریه نسبیت "و بویژه برای " هم‌ارزی جرمو انرژی (E=mc۲) " می باشد وعلاوه بر این، او" در بسط تئوری کوانتوم و مکانیک آماری" سهم عمده‌ای داشت. "اینشتین جایزه نوبل فیزیک را در سال ۱۹۲۱ برای خدماتش به فیزیک نظری و به خصوص به خاطر کشف قانون اثر فوتوالکتریک دریافت کرد".او به دلیل تأثیرات چشمگیرش، به عنوان یکی از بزرگ‌ترین فیزیکدانانی شناخته می‌شود ,که به این جهان پا گذاشته‌اند.در فرهنگ عامه، نام «اینشتین» مترادفهوش زیادو نابغه شده‌است
* چه فریست زندگی را آنگاه که : برآزندگان را نشناسی ؟ودر خود بپیچی ؟ارد بزرگ
نمونه ی دیگر " لئوناردو داوینچی" نقاش ایتالیائی " ست که همدر علوم و " علم آناتومی" نیز شهرت داشت وهمچنین در نقاشی شهره زمان دیروز
وامروز هستند:
سایت (آناتومی و داوینچی *همراه با زندگینامه ی او ) ":
http://forum.iranproud.com/l-onardo-daoynchy-t272611.html
(بدن وعضلات بدن ورگها و تاروپود بدن انسانی ،اندام و تمامی آنچه سازنده ی بدن انسانی ست = علم آناتومی *)آناتومی بدن انسان = سایت علمی (آناتومی*):بخشی از زندگینامه ی او از سایت ذکر شده ":
:http://forum.iranproud.com/l-onardo -
daoynchy-t272611.html
*"جورجیو وازاری*" در کتاب زندگی هنرمندان"چنین روایت می کند که وقتی * وروکیو* ظرافت، زیبایی و روحانیت کار نوآموزش را دید گفت:دیگر هرگز دست به رنگ نخواهم زد.پس از شش سال کار با وروکیو، در سال 1472 *لئوناردودر انجمن سنت لوک پذیرفته شد. این انجمن متعلق به صنف داروگران،پزشکان و مقر هنرمندان بود و در بیمارستان "سانتا ماریانووا" قرار داشت.اینطور به نظرمی رسدکه "لئوناردو" از موقعیت مناسبی که به سبب استقرارصنف پزشکان در انجمن پدید آمده بود،استفاده کردو مطالعاتش رادر زمینه آناتومی عمیق تر ساخت.منابع آگاه اظهار می کنند که شاهکارهای برجسته آناتومی لئوناردو مانند" سنت ژرم (هیرونوموس قدیس) " در گالری *واتیکانوتابلوی" آنونسیاسیون عید تبشیر " که در"اوفیتزی" قرار دارد،مربوط به همین دوران است.به دلیل شهرت« لئوناردو» به جذابیت و استعدادش در داستان سرایی،بذله گویی، تردستی و موسیقی
احتمال می رود که او بسیاری از سالهای نوجوانی اش رادر خوشگذرانی به سر برده باشد.
ازنقاشی های او:" متانت مسیح " ، "*پرسپکتیو و نظم بی همتای "* «لئوناردو »با احساس آشفتگیو شوریدگی حواریون در تضاد است.
به گفته ی تاریخ نویس گامبریج، شام آخر داوینچی،یکی از بزرگترین معجزات نبوغ انسان است.جدا از آن " لئوناردو داوینچی " به مطالعه ی آناتومی، نجوم، گیاه شناسی،زمین شناسی، پرواز، جغرافی و نقشه های اختراعات و ابداعات نظامی ,نیز سرگرم بود.«او ابداع کننده ی طرح هایی برای هلیکوپتر، چتر نجات،دوچرخه، موتور سه دنده و نردبان کشویی بلند است »که هم اکنون ,به وسیله ی آتش نشان ها مورد استفاده قرار می گیرد ,وبسیارند مثالهای آشنائی که منو شما هزاران باره از آنان شنیده ایمویا آثار واختراعات آنان را دیده ویا از آن در زندگی روزانه استفاده برده ومی بریم و"اما چه چیزی این افراد را از دیگر مردمان متمایز میکند "جای سوال دارد...
* برآزندگان به گفتار سخیف و کم ارزش زندگی خویشرا تباه نمی سازند .* ارد بزرگ *
حال ,آیا شنیده اید کهبکارگیری دست راست وچپ ویا هردوباهمدر فعال بودن بخشی از مغز
(دست راست، سمت چپ مغز*) و(دست چپ ، سمت راست*)ودرصورت استفاده از هردودست
(هردو بخش راست وچپ مغز) انسان فعال گشته و سلولهای تازه تری میسازد وحجم مغز نیز
بالاتر میرودواگرچه بطور طبیعی سلولهای بدن همواره درحال بازسازی است اما دراثر فعالیتهای مغزی وهمچنین جسمی(ورزشهای مربوط بدن سازی*)سلولهای وعضلات بدن افزایش یافته
، در" بدن " سلولهای قدیمی دفع گردیده وهمواره باز سازی میشود .زین سبب میگویند
انسانهائی ازاین دست بسیار نیز خلاق می باشند و نبوغ آنان معمولاشگفت انگیز است وبه همین سبب" قدرت حافظه وخلاقیت "در افرادی که با هردو دست کار میکنند بسیار بالاست " واز هوش سرشاری برخوردارند ولی باید پرسید :چرا عده ای اینگونه هستندوعام مردم نیستند این را مسلم بدانید که "هیچک ازعلوم ودانش ومهارتها در زندگی بخودی خود نیست " صرفنظر از " استعداد ذاتی "اینرا نیز باید بدانیم که ماانسانها تنها با تمرین و تلاش وتکرار وادامه در آن میتوانیم , از بهترین ها باشیم ودر هرچه که* اراده کنیم*به آن دست یافته وآن فن وعلم ویا کار را برایخود آسان کرده وراحت از پس انجام هرچه میخواهیم بر بیائیم .یک ضرب المثل نروژی میگوید:
trening gjøre deg en master :
___به معنای آنکه تمرین در هرچیزی ترا استاد میکند:____
وبا شکیبائی تحمل میکنند تادرزمانی که "کار وهدف"سرانجام گرفت آنگاه،" آنرا باتمامی اشتیاق خود با دیگران سهیم گردند " و تارسیدن به هدف لحظه ای از کار بازنمانده و درهرفرصتی به ادامه کار،تحقیق، تمرین ، یادگیری و آزمایش ادامه دادهو هزاره وهزاباره" تکرار" را نیز به جان میخرند و چیزیبنام " ناامیدی" در وجود آنان , هرگز معنا ومفهوم قابل درکی ندارند .* برآزندگان شادی را از بوته آتشدان پر اشک ، بیرون خواهند کشید . ودرعین حال هرچقدر هم دیگران بر آنان خرده گرفته و یا آنان را به هرشکلیمنع از ادامه کار کنند چه با تمسخر چه با مخالفت ویاهرگونه رفتار منفی وسردی دهنده ای , بخوبی قادر به مقاومت هستند برآزندگان چشم در دست پر از بذر خویش دارند و آسمانی که مهربان است.
* صدای غرش باد هرزه گرد آنها را از راه خویش برنمی گرداند . ارد بزرگ*
چراکه در درون چیزی بنام" باید " و "من میتوانم " و"من باید بتوانم " باعث میگردد تا انرژی لازم بر ادامه کار در وجودشان حفظ شده وهرگز کسی قادر نیست ایشان را از راه رفته باز گرداند وحتی اگرباشکستهای پی درپی نیز روبرو گرددباز اینرا نه هرگز شکست بلکه تجربه نامیده وبا اعتقاد به اینکه آنچه میخواهد " باید بشود "وبرای ایشان "هیچ چیز","هیچ وقت" , غیر ممکن نیستوکلمه ی " هر گز نگو , هرگز , و: غیر ممکن , غیر ممکن نیست*" شعارهای همیشگی " اینگونه افراد نابغه و خلاق دنیاست که تا آخرین نفس پیش رفته وحتی اگر در ظاهر امر با مخالفان خود با سازگاری رفتار کرده واینگونه وانمود کنند که به حرفهای آنان اهمیت میدهند و یا حتی عنوان واعتراف کنند که : " آری چندین بار شکست خورده ام"! ودرکنار این خصایص اخلاقی نیزدرحرفه وکار و سرگرمی ها ، ایشان گوئی در تمامی مدت زندگی خود، خود را در اسارت سوالات خویش می بینند ونیازمند آن هستندوهمواره دردرون ذهن واندیشه واحساس وافکارخود درحال تحقیق وبررسی همه چیز هستند . در نهایت سخن اینکه تمامی ما انسانها درصورت آنکه خود خواستار این باشیمکه در حرفه وعلم وهنری پیشرفته کرده وخود را به جائی بر سانیم , تنها کافیست در آن کار به تمرین ویادگیری مهارت های آن بپردازیم واستعداد های درونی خود را شکوفا کنیم مغز پذیرای تمامی آن چیزی ست که ما باو میآموزیم "ودر صورت آنکه میدانیم :" کدامین استعداد ,درما شکوفا تر "است , آنگاه میتوانیم " در رشد آن تلاش کنیم " بااین تذکر که بسیارند انسانهائی که با وجود نداشتن استعداد درکار ورشته ای قادر به یادگیری وانجام آن بصورتی همراه با مهارت نیز بوده اند .واین خود نشانگر این است که : (خواستن توانستن است*)!اگر بگونه ای درست آنچه را که میخواهیم ، بیاموزیم، یاد بگیریم وانجام دهیم را با اشتیاق دنبال کرده ودانش آنرا بیاموزیم وبه تمرین وتمرین بپردازیم .* برآزندگان سپاه یاران خویش را تنها درآمدگان و زندگان نمی بینند . *ارد بزرگ *
لذا من وشما نیز میتوانیم چون بخواهیم یکی از برازندگان تاریخ خود باشیم .باامید موفقیت همگان در سراسر دنیا وگیتی.
*پرهای خون آلود برآزندگان نقش زیبای آزادی آیندگان است. *ارد بزرگ *
ضرب المثل نروژی را فراموش نکن:
trening gjøre deg en master
معنا : " تمرین در هرچیزی ترا استاد میکند!
پایان فرگرد برازندگان
● به قلم : فرزانه شیدا●

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فرگرد *صوفی گری*

● بعُد سوم آرمان نامه اُرد بزرگ● ● فرگرد صوفی گری ● ____ بیداردر خواب, سروده ی « فرهاد آرین»_____ دشنه که پوستین پاره کرد و به رگ رسید بیدار شدآن خفته در خوداسیر این چه بیداریست واز چه روی بر فریاد خودای فرو رفته در چاه میزنی فریاد..؟ یاران زرد روی سپید پوش دیروز یا این سیه روی مردمکان دیروز و سپید پوش امروز.....! کنون تو بگوی این چه برابریست؟ نیست آیا اشتباهی محض و نا ممکن....؟ سبزم ای دوست این گونه می گفتی...! پس دست تو کو ای عدالت گوی دیروز و.....غارتگر امروز ● « فرهاد آرین» ● زمانی که بدنبال,افکارواندیشه ی صوفیانه میرویم بایدبخاطرداشته باشیم,که,دردنیای فعلی ورد روزگارامروزما,نیازما,بیش,ازهرچیزبرآگاهی هاواندیشه های روشنی ست که,درآن قادرباشیم باامروز زندگی کنیم ودرکنارآنکه,درعالم تنهائی خودشایدصوفیانه,ودرویش منش بادنیابرخوردمیکنیم,از یبیعت,وتمامی,آنچه,درزمین هست لذتی عارفانه وصوفیانه میبریم,امانگاه,واقع گرانه,وواقع بین مانیزمیبایست حقیقت زندگی امروزراهمانگونه شاهدباشدکه,هست,چراکه,دردنیای واقعی,امروزکه عصر تکنولژی وعصرفضاست,ودرروزگاری روبه رشد,مانیازمنداین هستیم,که,همپای جامعه ی نوی...

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *انتقام*

● بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ ● ● فرگرد انتقام ● نه هر که ستم بر دگری بتواند بی باک چنانکه می‌رود می‌راند پیداست که امر و نهی تا کی ماند ناچار زمانه داد خود بستاند . ____از:رباعیات سعدی___ واژه ی انتقام , واژه ی ترسناکیست وازآن بوی تاریکی وزشتی وبدخلقی وبددلی برمیخیزد حضرت علی(ع*) سلام میفرمایند:دربخشش لذتی ست که,درانتقام نیست. واین جمله به تنهائی گویای بسیاری ازچیزهاست که لزومی حتی برتعریف آن نیست,که بسیار واضح وروشن است که قلبی که توان بخشش داشته باشدبایدقلبی بزرگ باشدواگر جزاین بود نمیتواسنست گذشت وبخششی ازخود نشان دهدوآنکه,درفکرانتقام,است ودرچنگال خشم وکینه ها گرفتار,بی شک انسان کوچکی ست که,درکوته نگری خود,دیدگاه ی بسیارمحدودداردووسعت نگاهِ او زیادگسترده نیست چراکه,انسان کوته فکر,انتقام,راچاره راه خشنودشدن خودمیداندامااگر قلبی مهربان,داشت حتی بردشمن خود نیز نمیتوانست ازاری واردکند.عاقلان معمولا دشمنی ندارند وآنان که باینگونه بزرگان,درجنگندجزازسرحسادت وکوته نظری,وکینه نیست ودراین مقام بزرگان عالم نیز تنهابراین گروه,دل میسوزانند وآنان رابردیدگاه کوچک خودسرزنش نمیکنند وحتی دردل آنان ...

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فرگرد *زندگی*

● بعُد سوم آرمان نامه اُرد بزرگ ● زندگی ● در طی تمامی فرگردهای نوشته شده,همواره پایه,واساس همه بخشها ی یادشده برمعقوله ی« زندگی» بناشده بودوتلاش براین,داشتم که بادرنظر گرفتن,هریک کلام بارارزش ازاندیشه های فیلسوف واندیشمندایرانی*ارد بزرگ تمامی جوانب,اندیشه های ایشان رابازندگی هماهنگ کرده,وآنرادرراه زندگی درست بااندیشه های نوین بکارگیریم,بااین وصف درفرگردی که بنام «زندگی» دراینجاداریم احساس میشودتمامی گفته های نوشته شده,درفرگردهای قبلی راتکراری دوباره,باید,که,این خود یازده جلددیگری خواهدشد.لذادرکوتاهی سخن تلاش میکنم تنهااندیشه های *اردبزرگ رایک بیک به تفسیر نشسته واز زیاده گوئی نیزپرهیزداشته باشم تااثربهتری رانیزبرخواننده ی خودشاهدباشم *- آنچه رخ داده راباید پذیرفت اماآنچه راروی نداده،می توان به میل خویش بنانمود.*اُردبزرگ ما همواره,درزندگی روزهای بیشماری,راپشت سر گذاشته ایم که,خاطره هاوتجربیات ماست وبراساس همان خاطره ها وتجبیات آموخته شده ازآن تلاش میکنیم زندگی راادامه دهیم وکمتردچارمشکل شویم , بسیاری ازمابااینکه تمامی خاطرات بنوعی برای همیشه تمام شده است آنرابگونه ای دردآلود وغم آور به...