رد شدن به محتوای اصلی

جملات زيبا,پند بزرگان,پند و اندرز بزرگان



با مردمان نيک معاشرت کن تا خودت هم يکي از آنان به شمار روي . ژرژهربرت



گردن کشی آدمیان ، ریشه در ریزی و خردی میدان اندیشه آنان دارد . ارد بزرگ



کسي که براي خود احترام قائل است، از گزند ديگران در امان است. او کتي را بر بدن دارد که کسي را ياراي پاره کردن آن نيست. هنري لانگ فلو



براي اينكه بزرگ باشي نخست كوچك باش. ضرب‌المثل هندي



پنجره شناخت درست آدمیان ، بازبینی زندگی نیاکان آنهاست . ارد بزرگ



براي اينكه پيش روي قاضي نايستي، پشت سر قانون راه برو. ضرب‌المثل انگليسي



اگر قدرت نداريد که با نيروي خود مشکل ها را در هم بشکنيد لااقل مرد باشيد که در برابر حوادث بايستيد . حسن صباح



کلید رازهای بزرگ ، در ژرفای کمی نیست . ارد بزرگ



غذا را سبک کن تا ازمرض ايمن شوي . جالينوس حکيم



در سرزمين هرز سرشاخه هاي سبز نمي رويد . حميد مصدق



رایزنی که کار ، اجرایی می کند ، قابل اعتماد نیست . ارد بزرگ



از تمام صفاتي که براي پرورش جان و جسم شما سودمند است هيچ يک به سودمندي تصميم و اراده نيست . پوشه



اگر دانش ما اين همه به بي طرف بودن خود مي نازد، از آن روست كه جز كنجكاوي ناسالمِ ناتوانان چيز ديگري ندارد . فردريش نيچه



در هستی جنبش حشرات هم چهار چوبی دارد . ارد بزرگ



هر جدايي يک نوع مرگ است و هر ملاقات يک نوع رستاخيز . شوپنهاور



مرد بزرگ تنها به خود متکي است و جز از خود از هيچکس چيزي طلب نمي کند ولي مردان کوچک از ديگران توقع دارند . پاتريک هانري



کوهستان را بنگر ، به تو می گوید نوک بلند و خیره ساز آن ، از پس دامنه ایی گسترده ، آسمان را به زانو درآورده است . ارد بزرگ



مصمم شويد كه كارى بايد صورت گيرد، سپس راه انجام آن را خواهيد يافت . آبراهام لينكلن



مي توان حقيقتي را دوست نداشت، اما نمي توان منكر آن شد. روسو



تنها پشیمانی را باید بخشید که بر اشتباه خود آگاه شده و آن را بر زبان جاری می سازد . ارد بزرگ



دانستن كافي نيست، بايد به دانسته خود عمل كنيد. ناپلئون هيل



هر اقدامي اگر بزرگ باشد، ابتدا محال به نظر مي رسد. كارلايل



بزرگداشت ، دروازه ای از بهشت است . ارد بزرگ



به انسان تندرستي و ثروت بدهيد ، او هر دو را در جستحوي سعادت از دست خواهد داد . پوشه



اگر انتظار و توقع نداشته باشي همه دوست تو اند . رابيندرانات تاگور



نامداری بی نیک نامی ، به پشیزی نمی ارزد . ارد بزرگ



بخاطر داشته باشيد كه حواس خود را به هر چه متوجه كنيم همان را به دست مي آوريم . آنتوني رابينز



آدمي ساخته افكار خويش است، فردا همان خواهد شد كه امروز مي انديشيده است. موريس مترلينگ



نامداران هیچگاه خویش را گرفتار پاسخ به ابلهان کج اندیش نکردند . ارد بزرگ



لبخند زن دردو موقع آسماني و فرشته مانند است : يکي هنگامي که براي اولين بار با لبخند به معشوق مي گويد دوستت دارم وديگر هنگامي که براي اولين بار به روي نوزادش لبخند مي زند . ويکتور هوگو



بهترين و حقيقي ترين دوستانم از تهي دستانند . توانگران از دوستي چيزي نمي دانند . موزارت



میندیش که دیگران ، تو را به آرمانت خواهند رساند . ارد بزرگ



به توانائي خود ايمان داشتن نيمي از كاميابي است. روسو



اگر خرسند و رضا باشي زندگي به دلخواه مي سپاري . بزرگمهر



هیچ گاه از داشتن دشمن نترس ، از انجام ندادن درست آرمان های خویش بترس . ارد بزرگ



آنکس که زورمند و قوي است ، مي تواند با مشت تواناي خود دهان ضعيفي را در هم بشکند در حاليکه بايد بداند که مشت درشت تري هم در آستين قويتري پنهان است . پوشه



به نظر من ما روزي خواهيم مرد که نخواهيم و نتوانيم از زيبايي لذت ببريم و در صدد نباشيم آن را دوست بداريم . آندره ژيد



عشق چنان شیفتگی در نهان خود دارد که سخت ترین دلها نیز ، گاهی هوس شنا در آن را می کنند . ارد بزرگ



اگر ما (( بي دل و جان )) هستيم ؛ دست کم نسبت به زندگي چنين نيستيم ؛ بلکه ؛ اکنون با همهء انواع (( تمنيات )) روبروييم . با خشمي ريشخند آميز در آنچه (( آرمانها )) مي ناميمشان ؛ در حال غور و تامل هستيم. ما خويش را خوار مي شماريم تنها از آن رو که لحظاتي وجود دارند که نمي توانيم آن انگيزش نامربوطي را که (( آرمانگرايي )) نام دارد ؛ مهار نماييم. تاثير نازپروردگي بيش از اندازه ؛ نيرومند تر از خشم فرد بي دل و جان است . فردريش نيچه



دانايان با عمل زندگي مي كنند , نه با انديشه عمل . کارلوس کاستاندا



گذشتن از سختی های پیش رو ، چندان سخت تر از آن چه پشت سر گذاشته ایم نخواهد بود . ارد بزرگ





http://javedane-ha2.blogspot.com


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

INTERNET

  جهان مجازی و اینترنت از دیدگاه ارد بزرگ از اُرُد بزرگ برجسته ترین متفکر و فیلسوف حال حاضر ایران در وادی های گوناگون مطالب بسیاری خوانده ایم اما نگاه او به جهان مجازی و اینترنت بسیار هوشمندانه و جالب است که در اینجا تقدیم می گردد : جهان آینده بدون اینترنت بی معناست . ساده انگاریست اینترنت را با همه داده هایش یکجا رد کنیم و یا یکجا بپذیریم . اینترنت همانند دریاست ، کسی که آن را نمی شناسد همانند کسی ست که شنا را نمی داند . ترس از اینترنت همانند نداشتن آن زیان آور است باید ناوشکن های بزرگ ساخت و بر فراز آنها پرچم کشور خویش را برافراشت . بستن سایت های درنده چشم و هوش (مستهجن) از کارهای مهم دولت هاست . برآیند نابود کردن پایگاه های آفرینشگر ، همانند ساختن مرداب است. بازده اینکار برای آفریننده و برخورد کننده زیان آور است . در اینترنت داده ها و اندیشه ها بسیار تند جابجا می شوند در برابر داده های ستیزگر باید میدان پاسخگویی را برای اندیشمندان آگاه هر کشور فراهم آورد و از چالش ها نهراسید . کشورهای افزون خواه و بیمار همواره پی...

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *انتقام*

● بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ ● ● فرگرد انتقام ● نه هر که ستم بر دگری بتواند بی باک چنانکه می‌رود می‌راند پیداست که امر و نهی تا کی ماند ناچار زمانه داد خود بستاند . ____از:رباعیات سعدی___ واژه ی انتقام , واژه ی ترسناکیست وازآن بوی تاریکی وزشتی وبدخلقی وبددلی برمیخیزد حضرت علی(ع*) سلام میفرمایند:دربخشش لذتی ست که,درانتقام نیست. واین جمله به تنهائی گویای بسیاری ازچیزهاست که لزومی حتی برتعریف آن نیست,که بسیار واضح وروشن است که قلبی که توان بخشش داشته باشدبایدقلبی بزرگ باشدواگر جزاین بود نمیتواسنست گذشت وبخششی ازخود نشان دهدوآنکه,درفکرانتقام,است ودرچنگال خشم وکینه ها گرفتار,بی شک انسان کوچکی ست که,درکوته نگری خود,دیدگاه ی بسیارمحدودداردووسعت نگاهِ او زیادگسترده نیست چراکه,انسان کوته فکر,انتقام,راچاره راه خشنودشدن خودمیداندامااگر قلبی مهربان,داشت حتی بردشمن خود نیز نمیتوانست ازاری واردکند.عاقلان معمولا دشمنی ندارند وآنان که باینگونه بزرگان,درجنگندجزازسرحسادت وکوته نظری,وکینه نیست ودراین مقام بزرگان عالم نیز تنهابراین گروه,دل میسوزانند وآنان رابردیدگاه کوچک خودسرزنش نمیکنند وحتی دردل آنان ...

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *نادان*

از:رباعیات سعدی حرص فرزند آدم نادان مثل مورچست درمیدان این یکی مرده زیر پای دواب آن یکی دانه می‌برد به شتاب *سعدی ●بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ ● فرگرد نادان● ¤ سروده ی : حمید مصدق ¤ سفر نخستین با خود شبی به سیر و سفر رفتم با سایه ام به گشت وگذر رفتم با سایه گفتگوی من آن شب ادامه داشت شب با پیاله های پیاپی پایان نمی گرفت هر جام جام خاطره ای بود در دل هزار پرسش و بر لب سکوت تلخ رفتیم رود را به تماشا که او نشست با اولین ستاره شب آغاز گشته بود با اولین پیاله شب ما,شب ما را به سوی صبح سوی سپیده سحری می برد شب شهر خفته را خاموش زیر چتر سیاهش گرفته بود زاینده رود در دل مرداب می نشست که او برخاست و دستهای نحیفش را بر نرده های آهنی ساحل آویخت و سایه سیاهش بر روی آبهای روان ریخت بانگی ؟ نه ناله ای از سینه برکشید و آن سکوت کامل ساحل را آشفت چونان نسیم که برگ درختان را پنداشتی که زمزمه سایه در هیچ می نشست گفتی که واژه ها در حجم بی نهایت نابود می شدند و باز هم سکوت گفتم : سکوت چیست ؟ آری سکوت تو هرگز دلیل پایان نیست خندید : خنده ؟...نه که زهر خند خفته به لب بود این بار گویی طنین صوت می آمد از ژرف...